August 30, 2006

تشکر

بدین وسیله از همه اهالی محل, کسبه, دوستان و آشنایان خصوصا خانواده های ساکن ولنجک, دربند, شهران, کریم خان تشکر نموده و برای شان سلامتی آرزومندیم.
بر و بچ یوسف آباد

August 29, 2006

جنگل وارونه!

داشتیم جنگل واژگون می خوندیم کخ خودمون واژگون شدیم هم حال نداریم هم کتاب رو تا صفحه 68 خوندیم و بعد ملتفت شدیم که چند صفحه کم داره. کاش مال سپیده این جوری نباشه. ای چشمه منتظر باش که کتاب رو بیارم عوض کنم. ارجیف گفتن که شاخ و دم نداره. هر کی مریض باشه بر او حرجی نیست ما که غولیم!

بی یار مهل ما را بی‌یار مخسب امشب


بی یار مهل ما را بی‌یار مخسب امشب
زنهار مخور با ما زنهار مخسب امشب
امشب ز خود افزونیم در عشق دگرگونیم
این بار ببین چونیم این بار مخسب امشب
ای طوق هوای تو اندر همه گردن‌ها
ما را همه شب تنها مگذار مخسب امشب
صیدیم به شصت غم شوریده و مست غم
ما را تو به دست غم مسپار مخسب امشب
ای سرو گلستان را وی ماه شبستان را
این ماه پرستان را مازار مخسب امشب
مولوی

August 28, 2006

تماشاچی ابله نیست

نمی دونم چرا توی بیش تر فیلم ها کارگردان ها یا فیلم بردارها روی شعور تماشاچی حساب نمی کنن, مثلا توی خیلی از فیلم ها جاده هایی که به یه شهر خاص می رسن, جاده ای نیستن که واقعا به اون شهر می رسه یا خونه ای که نشون می دن از بیرون فرق می کنه با توو. مثلا جوری نشون می دن که انگار خونه دو طبقه اس ولی نمای بیرونی که نشون می دن یه طبقه اس. خلاصه کلی از این سوتی ها که نمی دونم معنی اش چیه.
نمونه های دم دستش هم همین یه بوس کوچولو و کافه ستاره و...

wanted

دختر تابستان دیگری را هم پشت سر گذاشت یعنی چیزی نمانده از تمام شدنش. دختر به این فکر می کند که چرا اشتباه کرد. که چرا تو نبخشیدی اش. که چرا بلد نبود اشتباهش را تصحیح کند, اما هیچ جوابی ندارد. دختر می نشیند و به پنجره ای خیره می شود که حتی آسمان تاریک هم از آن پیدا نیست و به شب هایی فکر می کند که با تو ستاره ها را از آسمان می چید. به روزهایی که با تو خورشید را هر چند داغ می چید و سر سفرهء مهربانی می گذاشت.
دختر به گفتن کلمات قلمبه سلمبه عادت ندارد فقط می داند که دلش تنگ است و دل تنگی را انگار که هیچ درمانی نیست.
کاش دست کم بخوانی نوشته هایش را.

August 27, 2006

Never Let Me Go

چند روز پیش بحثی بود در مورد مردم کشورهای مختلف و دولت ها و ارتش هایشان. نظر من این بود که جمعیت هر کشور هر چه قدر کم تر باشد, نظرات مردم و دولت به هم نزدیک تر است. و همین طور الی آخر
حالا امروز مقاله ای در زنستان خواندم که برایم جالب بود. در مورد دختری که به خاطر عقایدش حاضر نشده به خدمت سربازی برود. ظاهرا در اسراییل دختران بعد از اتمام دبیرستان دو سال خدمت سربازی اجباری دارند و پسران سه سال.

راستش الان که دارم این مطلب رو می نویسم یادم رفت که می خواستم چه رابطه ای رو بین اینا کشف کنم. در هر صورت اصل مقاله رو بخونین بد نیست.

August 25, 2006

برای ابر مهربان

این روزها عجیب یادت هستم. هر جا که می رویم. رفته بودم جمعه بازار برایت چیزی بگیرم حسم این بود که تو هم هستی یاد رومیزی افتادم که با هم خریدیم و با هم جاگذاشتیم!. دی روز با هم سر مهربان ات رفتیم کافه رازمیک(لینت) و کلی حرف زدیم. کتاب هم خریدیم برایت. خوش حالم برایت. خوش حال باشم؟
ک.ا.ش

جادو

چراغی که به خانه رواست...

در خبرها آمده ایران برای بازسازی لبنان اعلام آمادگی کرده. بم و...

قیلم محبوب من در جشن وارهء پارسال

خبردار شدم که فیلم چند کیلو خرما برای مراسم تدفین جایزهء ویژهء هیئت داوران لوکارنو برده. خیلی خوش حالم, چون همون طور که قبلا هم گفتم این فیلم به نظرم به ترین فیلم جشن وارهء پارسال بود.

August 24, 2006

...

زندگی فاصله ای بیش نبود

August 23, 2006

جايزه پرنس کلاوس و رضا عابدينی

مبارکه آقای عابدینی
رضا عابدینی رو از مدرسه سینمایی روایت و اون روزها که قرار بود نشریهء "آ" رو دربیاریم می شناسم کارهاش رو هم معمولا دوست دارم به جز یه سری طرح چلد که دیگه خیلی شبیه هم شده بودن. که فکر کنم از یه جایی به بعد نجاتشون داد.

August 20, 2006

پنهان

تواضع بیش از حد گاهی نشان دهندهء غرور آدمی است!
امام شهرزاد

نمونهء تنظیم خبر!

"شعبان جعفري معروف به شعبان بي‌مخ که آلزايمر شديد داشته و مدت طولاني نيز به بيماري‌هاي قلبي عروقي و بيماري‌هاي مزمن ناشي از خوردن زياد کله‌پاچه دچار شده بود، صبح روز 28 مرداد 1385 به وقت آمريکا درگذشت."
این سوتیتر مطلبی است که در بازتاب به عنوان خبر کار شده؟ واقعا کله پاچه خوردن کسی را لازم است در خبر آورد و یکی ازدلایل مرگش ذکر کرد؟ این نوع خبر رسانی یعنی چی؟ آقا الان شوپه(فارگو) رو می خواد که پنبهء اینا رو بزنه ما که بلد نیستیم

August 16, 2006

Vanity, definitely my favorite sin.

امشب دوباره فیلم "وکیل مدافع شیطان" رو دیدم. این ریوز هم بد بازیگری نیست اگه فیلم خوب بازی کنه! بازی پاچینو هم با این که کلا دوستش ندارم خوبه. ولی خود فیلم یه چیز دیگه است. همه چی عالیه از فیلم برداری و صحنه هایی که شهر رو یه نوری می گیره تا ... دیالوگ ها هم که خیلی خوبه و فقط می مونه شاه کار فیلم که Paint it black باشه روی تیتراژ آخر فیلم.
حالا شاید دوباره یه چیزایی نوشتم
ولی :




A woman's shoulders are the front lines of her mystique, and her neck, if she's alive, has all the mystery of a border town. A no-man's land in that battle between the mind and the body


Kevin Lomax: What about love?
John Milton: Overrated. Biochemically no different than eating large quantities of chocolate.


The worst vice is advice.

August 15, 2006

کتاب

ضرب و شتم متهمان در هر شرایطی تخلف است

23مرداد 85 صفحهء زندگی شرق
یاد تصاویری می افتم که کم ندیده ام و بعضی از آن ها را در همین وبلاگ شرح داده ام.
واقعا ما ملت وقیح و پررویی هستیم که چنین ادعاهایی داریم.

August 13, 2006

آفلاین

چند سال پيش در دانشگاه سوربن تدريس مي کردم. روزي در آخر ساعت درس يک دانشجوي دوره دکتراي نروژي ، سوالي مطرح کرد: استاد،شما که از جهان سوم مي آييد،جهان سوم کجاست ؟؟ فقط 1دقيقه به آخر کلاس مانده بود.من در جواب مطلبي را في البداهه گفتم که روز به روز بيشتر به آن اعتقاد پيدا مي کنم.به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جايي است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب مي شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملکتش بکوشد.
پروفسور محمد حسين پاپلي يزدي

August 9, 2006

August 8, 2006

Lebanon is burning

A Photo collage along with music, dedicated to all victims of war & mayhem...

حیفم اومد اینو نذارم این جا

FAIL!- Minimum time between pings not reached. Go have a martini and try again in a bit.

برای پدر

آن وقت ها که کوچک بودم نگذاشتی بشناسمت و حالا که کمی بزرگ تر شده ام فرصت نمی کنم در کنارت باشم.
کاش زندگی طور دیگری برای ما برای ما شش نفر که روزگاری با هم بودیم رقم می خورد.
بچه که بودم شش برایم عددی بود به معنای ما. به معنای خانواده و حالا از آن عدد فقط گاهی خاطره ای هست و دیگر هیچ
سالم بمان. فقط بمان
دوستت دارم و دلم می خواهد ببخشایی بر من همهء آن چه را که باید بکنم و نمی کنم.
...

فیلم و ...

امشب دو تا فیلم دیدم. الان حوصله ندارم و اینترنت هم اجازه نمی ده که توی جادو با شناس نامه بیارمشون.
اولی طبل بزرگ زیر پای چپ و دومی خاطرات یک گیشا بود.
هر دو خیلی خوب.
بازی ها در طبل بزرگ... خیلی خوب بود فقز نمی دونم چرا فرخ نژاد اولا خیلی رله نبود و یه کم که از فیلم گذشت کارش درست شد. توصیه می کنم هر کی ندیده و دوست داره یه فیلم خوب ببینه تا برش نداشتن بره ببینه.
و اما ...گیشا. فیلمی که باز نگاهی جدید داشت به رنج انسان اون هم از نوع زن! این رو هم اگه دست رسی دارین ببینین.
بعدا توی جادو مفصل تر! می نویسم

August 3, 2006

ایضا کیهان چهارشنبه 11 مرداد 1385

پاراگراف آخر از

آنها به ما بدهكارند ( يادداشت روز )

نگاه انساني جمهوري اسلامي ايران همواره مورد احترام افكار عمومي جهانيان بوده و هست اما دليلي وجود ندارد حجم عظيمي از سرمايه انساني و مالي اين كشور همچنان صرف مبارزه اي شود كه زيانش متوجه ايران و نفعش متوجه دنياي غرب است. اگر كوتاهي غربي ها و سازمان هاي بين المللي تابع آنها ادامه پيدا كند، راه هاي ديگري هم وجود دارد، مثلاً ايجاد يك كريدور در مناطق كم جمعيت كشور و تحت كنترل كامل كه به كاروان هاي حامل مواد مخدر اجازه دهد به سلامت از خاك ايران عبور كنند و محموله شان را به هر جا كه مي خواهند ببرند. در اين صورت هم هزينه هاي مقابله با سوداگران مرگ، درمان معتادان، و عوارض اقتصادي و اجتماعي اعتياد در ايران به دلايل روشن نظير ريزش كمتر مواد مخدر و افزايش قيمت شديد آن بسيار كاهش مي يابد، هم چهره جوانان شهرها و روستاهاي اروپا و آمريكا بسيار حزن انگيز مي شود. به اين خبر كه حدود دو ماه قبل منتشر شد توجه كنيد: «ماده مخدر جديد فنتانيل طي ده روز تنها در شهر ديترويت آمريكا 48 قرباني گرفت».
غربي ها به ما بدهكارند، خيلي بيشتر از 500 ميليون دلار!
ناصر بهرامي راد


بدون شرح!!

Update

قناری

هفت قصه بیش نگفته بودم که پادشاه رفت
نامم به اشتباه شهرزاد قصه گوست.

Lost

برای من که سه چهار سال ام بیش تر نبود, آن جایی که بودیم نزدیک آخر دریا بود. نمی دانم تا آن جا چه طور شنا کرده بودی و مرا هم با خودت برده بودی, اما ساحل از ما دور بود, خیلی دور و ناگهان عمق دریا هم کم شد. طوری که شاید مرا رها کردی و من می توانستم بایستم و سرم از آب بیرون باشد.
احساس عجیبی داشتم, دلم می خواست برای همشه همان جا بمانیم, جایی میان دریا, قشنگ خاطرم هست, دلم نمی خواست برگردیم, فقط تو بودی و من و این بهترین فرصت بود برای همیشه با تو بودن, جایی میان دریا که ساحل هم پیدا نبود
...

گفتا که را کشتی، تا کشته شدی زار / تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟

تا تفکر "مرگ بر" باشد, دنیا همین خواهد بود, تا وقتی بخواهند صلح را با جنگ و موشک و بمب بیاورند, صلحی نخواهد بود و بشر همیشه نفرتش را ارزانی خواهد کرد به نسل های بعدی.
خوب که نگاه می کنم فرقی نمی کند چه کسی از کدام طرف می میرد. هر طرف کشتهء خود را شهید می داند و برای گرفتن خون او نفر بعدی را می کشد و این داستان ادامه دارد
....

هزاران سال از زندگی بشر می گذرد اما با تمام پیش رفت های ظاهری ما هنوز همان آدم های بدوی هستیم, هم چون اجداد بربرمان
...

August 1, 2006

زینب 9 ساله کجاست؟

هم سر دختری هم سن زن خردسال خود دارد
این دخترک عجیب شبیه زینب است
تازه داماد! عروس خردسال را در قمار برده است!

این عکس ها را که می بینم یاد زینب می افتم, زینب کوچولویی که از جایی نزدیک بیرجند بود. فال می فروخت. به غایت زیبا بود و فقط چشم هایش ایرادی داشت که با کمک کسانی عمل شد, اما این عکس ها را که می بینم ترس وجودم را می گیرد., نکند پدر زینب هم ,او را فروخته باشد؟ نکند
نکند
....
راستی پست قبلی در مورد چه بود؟

قابیل یا هابیل

خدا مهربان است.
خدا کامل است.
خدا دنیا را آفریده.
قابیل برادرش را کشت.
خدا مهربان است پس کلاغ را فرستاد
خدا دلش رحیم تر از آن بود که جنازهء هابیل را روی زمین در حال متلاشی شدن ببیند.
خدا کامل است.
سوال من کودن این است: در خاک قابیل از روح که یا چه دمیده بودند؟
حسادت از آن که بود؟ خشم از آن که بود؟
خدا تواناست, ولی دلش نمی خواهد این بازی مزخرف زندگی را تمام کند, برای چه؟
کسی هست جواب این سوال ها را بدهد؟
خدا هست؟