دختر تند و تند حرف مي زد براي دوستش. توي اتوبوس. رو به روي هم نشسته بودند. از همه چيز مي گفت . خانه شان (طبعا اجاره اي)را عوض كرده اند. براي پرايد ثبت نام كرده اند و .... كه يهو رسيد به اصل مطلب. گفت رفتم بانك حقوقم رو بگيرم. متصدي گفت خردش رو هم مي خواي من هم گفتم نه. ديدم 7 تا 2هزار توماني شمرد گذاشت روي باجه. گفتم خردش رو نمي خواستم. اصلش رو بدين. گفت اين اصلش بود. خردش صد و خرده اي تك تومني يه.
150هزار تومان بابت حق ... از حقوق اول رسمي اش كم كرده بودند و باقي هم كه به قسط و وام كسر شده بود. مانده بود دختر يك ماه پيش رو و 14هزار توماني كه نمي دانست با آن چه كند
!!
(پي نوشت: خودم فيش رو ديدم. و چنين چيزي هم توش بود. دختر كارمند آموزش و پرورش بود)