July 31, 2005

یادم باشد آن نوشته ام را پیدا کنم:
مضمونش این بود:
وقتی رفتی تکه ای از مرا با خود بردی..
چه عجیب که امروز تو هم دقیقا این جمله را گفتی.
خواهرکم دوستت دارم.
صدایم در گلو خفه می شود.
برای آن که کسی را دوست بداری لازم نیست که بدانی . لازم نیست که خیلی چیزها را بدانی
برای آن که دل تنگ نشوی از نبودن مهربانانت, هیچ بهانه ای نیست. سن بالا. درد, بیماری, .. هیچ کدام مانع از آن نمی شوند که تو دلتنگ نشوی و اشک نریزی.
اما برای آن که بدانی عزیزت کجاو چه گونه راحت تر است چیزی بیشتر از دوست داشتن و خودخواهی لازم داری.
دوست داشتن تو صرفا خودخواهی است و بس.
و برای این که کسی را واقعا دوست بداری لازم است که از خودخواهی هایت دور و دورتر شوی
..

July 30, 2005

اندوه
عزیز من فقط 54 سالش بود وقتی رفت!

July 28, 2005

نی
چوپان
و درختی که تکیه گاه نیست

July 27, 2005

تمام شهر را گشتم به دنبال صدای تو
.
.
.
.
.
به خوابم هم نمی آیی؟!
.
.
.
.
می گویند روزت بود پس چرا
...
Isle
گل آفتابگردان زیباست, حتی اگر خورشید نباشد!
امشب پر از اتفاقات عجیب و کوچک بود.
شاید به چشم کسی نیامد.
زمانه می چرخد و پسر با دختری از خطهء ناپدری که دیگر نیست عروسی می کند!
مادر تا می بیندش می رقصد و شاباش می گیرداز او هم!
مرد می آید و روی صندلی که قبلا زن نشسته بود می نشیند و زن می گردد و بعد درست روی صندلی قبلی مرد می نشیند.
مطمئنم که این ها را هیچ کس ندید جز من.
...

July 26, 2005

دیگرگذشته آن روزهایی که به فرمان باید می بود.
اینک وقت تفاهم است و باید بدانی که اگر همین گونه پیش روی از تو جز جسمی بی روح نخواهد ماند.
تن به این همه سرسپردگی مده.
این روزها عجیب سکوت همه جا را گرفته. انگار کن که طوفانی در راه است.

July 22, 2005

به خاطر دوستت دروغ می گی, باید پاشم وایسی
امروز جهان است و دگر هیچ
فردا نه هیچ است و نه مایی!

July 19, 2005

دو سه تا نکته رو هم در مورد F.A.N.S اضافه کنم:
- با این که می شد گفت شوی لباس می تونست باشه از لحاظ تنوع لباس( هر چند این شاید به خاطر نشون دادن گذر زمان بود) ولی حتما یه المان قرمز توی لباس هاشون بود. به جز جی جی که المانش آبی بود( جی جی طرفدار منچستر سیتی بود که آبی پوشن و بقیه طرفدار منچستر یونایتد که قرمز پوشن)
- یه صحنه بود که توش فرانکی (پرستویی) عصبی بود و می خواس سیگار روشن کنه. لرزش دستش عالی بود.
- سومیش یادم رفته!
از تمامی درختان این شهر عذر می خواهم.
خصوصا از درختان کنار بزرگ راه ها.

پ.ن. کافی است نگاهی به برگ درختان کنار بزرگ راه ها و خیابان ها بکنید, لایه از دود و روغن و کثافت ماشین ها آن ها را نیز از نفس کشیدن محروم کرده.
شاید روزی برسد
روزی که همه شب باشد
یک شنبه ظهر خارجی
مکان پارک دانشجو
احسانین توی صف بودن وقتی من رسیدم.
احسانع همش شانتاژ می کرد که بلیط گیرمون نمی یاد یا حداکثر اگه گیرمون بیاد باید روی زمین بشینیم.
ولی بلیط گیر اومد اون هم ردیف 7. راستی مبارک باشه بالاخره این ردیف های سالن های تیاتر شهر شماره دار شد و تو دیگه نمی تونی همین جوری همه رو هل بدی که هر جا دلت خواس بشینی.

F.A.N.S
کاری از محمد رحمانیان
با بازی
پرویز پرستویی--> فرانکی
ترانه علیدوستی--> اگنس
مهتاب نصیرپور--> نانسی
حبیب رضایی--> سانی
احمد مهران فر--> جی جی
(لیست بر اساس FANS مرتب شده)

خوب همه چی می شه گفت خیلی خوبه. از موضوع بگیر تا دکوراسیون تا نورپردازی تا انتخاب آهنگ
اما خداییش من هنوز نمی دونم که انتخاب آناتما آگاهانه بوده یا همین جوری گفتن خوبه باشه.
پرویز پرستوی می تونه یه گزارشگر خوب فوتبال باشه اینو جدی می گم. بعد از گزارش پرستویی توی یه قسمت صدای عادل فردوسی پور رو می شنویم ولی دیگه اون جذابیت همیشگی رو نداره توی هیجان پرستویی گم شده!
مهتاب نصیرپور, حبیب رضایی و احمد مهران فر عالی هستن. ولی ترانه مثل این که یه چیزی اذیتش می کنه. نمی دونم حس می کنم یه جاهایی خشکه. مثل فیلم هاش. هر چند که بازی ش رو دوست دارم ولی نمی تونم نقد نکنم.
پرویز پرستویی هم عالیه ولی باز یه اشکالاتی دیده می شه. یه وقتایی حاجی آژانس شیشه ای رو به جای فرانکی می بینی. یه جورایی انگار پرستویی توی یه قالب گیر کرده باشه هر چند که می گم عالیه.
خلاصه حیفه که از دستش بدین.
راستی توی روزنامه شریف سه شنبه هم یه مطلب در موردش نوشتن.

پ.ن. دور ما سه تا رو یه ایل محاصره کرده بودن که از اون اول که هنوز نمایش شروع نشده بود در مورد حموم آفتاب و پوست برنزه و لاک رنگ خانم ایکس حرف می زدن. از اینا که دختره از لیوان مامانش هم آب نمی خوره و لیوان شخصی داره!
نکته اش این جاس که وقتی حبیب رضایی اومد رو صحنه یکیشون گفت این پرستویی یه؟ و آخر نمایش وقتی Parisienne Moonlight پخش شد, ما سه تایی زدیم توی سرمون و شروع کردیم به زمزمه کردنش و از جامون تکون نمی تونستیم بخوریم هاج و واج نیگامون می کردن که این دیوونه ها دیگه کی هستن!

(شماره 7)
Parisienne Moonlight
I feel I know you
I don't know how
I don't know why

I see you feel for me
You cried with me
You would die for me

I know I need you
I want you
To be free of all the pain
You have inside

You cannot hide
I know you tried
To be who you couldn't be
You tried to see inside of me

And now i'm leaving you
I don't want to go
Away from you

Please try to understand
Take my hand
Be free of all the pain
You hold inside

You cannot hide
I know you tried
To feel...

July 17, 2005

جوجه های نوشی پیدا شدن.
قصهء کودکی
که پیر شد
ولی ، بزرگ نشد !

قصهء من .

از نیلگون

July 15, 2005

فکر می کنم باید کاری کرد. نمی دونم ولی فکر می کنم این کار اعتصاب غذا نیست.
شبی طولانی در راه است.
می شود از همین حالا صدای قدم هایش را شنید.
می ترسم و از این صبری که به ما آموخته اند بی زارم.
فردای ما چه خواهد بود.
فردای سعید مرتضوی ها چه؟

July 14, 2005

حرصم گرفت:
این نفد یا معرفی اسمش هر چی که هست خیلی بده. اولا از همون نقد ماچولسکی استفاده کرده بدون ذکر اسمش و دوما پر از اشکال دستوری یه از لحاظ زمانی و...
حرصیده ام!
ادامه ى لبخندت


دوخانه
سه خيابان
چهار كوچه
اى كاش فاصله اين بود.
چند بهار و تابستان
چندين پاييز و زمستان
فاصله كاش همين بود.
اكنون ساعت ها و سال ها
و پس از اين فاصله هميشه است
فرصت كوتاه است
چقدر دلم مى خواهد شعرى بلند بنويسم
در امتداد لبخند تو.

محمود تقوى تكيار

پس نوشت:
خودش داند که انتهای لبخندش کجاست
یک فیلم
و
اندوهی بزرگ
...

July 13, 2005

July 12, 2005

داستان هایی بود که می نوشتم. حالا این داستان ها خاک می خورد.
کسی نیست بخواندشان.
کسی نیست با من قرارداد ببندد.
شاید هم هست ولی من گمش کرده ام.
ضرورت تاسيس وزارتخانه نهى از منكر

پانا: نماينده ولى فقيه و امام جمعه همدان گفت: براى تحقق هدف احياى فريضه امر به معروف و نهى از منكر، تاسيس وزارتخانه در كشور يك ضرورت است. غياث الدين طه محمدى در نخستين همايش هم انديشى معاونان فرهنگى ستادهاى احياى امر به معروف و نهى از منكر سراسر كشور در همدان افزود: تاسيس اين وزارتخانه به لحاظ رواج منكرات در اجتماع، اكنون به عنوان يكى از نيازهاى اساسى جامعه محسوب مى شود. وى در ادامه گفت: فعاليت در زمينه امر به معروف و نهى از منكر در كشور تنها در حد شعار انجام مى شود. امام جمعه همدان همچنين گفت: رواج منكرات و كاهش امور معروف در جامعه نشانه هايى از آخر زمان است.

روزنامهء شرق.سه شنبه 21 تیرماه 84

حدس بزنید دیگر وزارت خانه های دولت کریمه را!!

July 11, 2005

به زودی در کتابخونه در مورد ابله می نویسم.
شاهکاره!

July 9, 2005

دو سال پيش چنين روزي بهترين روز زندگيم شد.
هنوزم هست
ولي خودم خرابش كردم.
من دلم مي خواد هنوز يه بچه (بچه غول) باشم.
...
يعني مي شه؟
18تير
18تيرها
...

July 6, 2005

زمانه می گذرد.
دیگران به یادم می آورند
من اما آن قدر تکه تکه ام
که حتی
شش سال گذر زمان هم برایم بی معناست
...

July 3, 2005

ظاهرا دوباره می نویسم.
اول می خواستم فقط در مورد انتخابات باشه و بس, ولی حالا همه چی توشه
دلم شکسته و هر روز دل های بیش تری رو می شکونم.
فقط یک غول بی شعورم, همین