September 29, 2006

خبري نيست

مي ماند. نمي ماند.مي رود. نمي رود.
زندگي است. بي كه بداني تو را با خويش هم راه مي كند و چاره اي نداري جز سر فروآوردن
چه حقارتي، چه روزمرگي پستي كه دچارش شده ايم، شده ام
.
.
.

September 26, 2006

روزه داری

خوب من نمی فهمم اگر در دین هیچ اکراهی نیست. چرا باید کسایی که روزه نمی گیرن وانمود کنن که روزه هستن؟ جدا از این که کسی اعتقاد داره یا نه، مریض ها، حامله ها و پیرها و بچه ها چه غلطی باید بکنن؟ مثلا کسی زخم معده داره و باید غذا بخوره ولی آشپزخونهء اداره کلا تعطیله! خوب اون آدم می تونه بره بمیره. توی دین که هیچ اکراه و اجباری نیست!!!

September 24, 2006

...

خوب همه از پاییز می نویسن و اومدنش. ولی من دیگه مدت هاست که تغییر فصل ها رو حس نمی کنم. همه فصل ها یه سردی توشون هست که برای من زمستونه.
حتی بوی کتاب و دفتر هم نمی شنوم، هر چند قراره از فردا برم یه کلاسی و یه چیزی یاد بگیرم. دوست داشتم یه کلاسی بودم که با بچه ها کتاب بخونیم. داستان.
فقط همین
...
کاش بودی و منو می بردی دم در مدرسه! و می گفتی واسه ات ساندیس گذاشتم توی کیفت.
کی می خوای بیای؟ یعنی می شه یه روزی بیای و بگی دیگه می تونی منو ببخشی؟

September 22, 2006

مراحل جمع آوری زباله

در این شهر بزرگ زباله ها همه جا هستند و همه می دانیم و اما مراحل جمع آوری آن:
1- موش ها در زباله ها می چرخند و آن ها را آلوده تر می کنند
2- حالا نوبت گربه های کثیف شهر است
3- زباله جمع کن ها که بعضی از آن ها جدیدا زیر نظر شهرداری هم کار می کنند آشغال ها را زیر و رو کرده و چیزهای به دردبخور را جمع می کنند
4- ماموران شهرداری که زباله هایی را جمع می کنند که داخل کیسه باشند و کاری به زباله پراکنده در سطح شهر ندارند
و اما یک مشکل اساسی به نظر می رسد با این همه موش و گربه فقط آشغال جمع کن های رسمی و غیر رسمی در معرض بیماری ها و خظرات ناشی از آن باشند اما به نظر من تک تک افراد جامعه در معرض خطر هستند. کمی به پول هایی که دست به دست می چرخند فکر کنید.

September 20, 2006

آشغال2

لطفا پست قبلی رو جدی بگیرید و نظرها و ایده های خودتون رو برام بنویسید.
ممنون.
بهمن یه ایدهء خوبی داده. ولی این فکر کنم فقط توی شهرها عملی باشه. مسلما هیچ گدا و فقیری سر از تله کابین ها و جاهای تفریحی در نمی یاره.
ولی اگه همهء این ایده ها رو یه جا جمع کنیم شاید بشه یه کار مثبت کرد.

September 19, 2006

غول هاي جهان متحد شويد

ديداري داشتيم غولانه.
خوب بود.
ممنون كه اومدي

تصویر

هیچ اتفاقی نمی افتد. می نشینند روی صندلی. کسی اشاره می کند. یکی يكي می روند و صندلی های خالی از آن نفر بعدی می شود.

آشغال

خیلی وقته که ذهنم مشغول آشغاله! آره دقیقا آشغال یا همون زباله. هیچ راه حل درستی که مردم رو مجبور کنیم که زباله هاشون رو زمین نریزن به ذهنم نمی رسه. به یه سری چیزها فکر کردم ولی هنوز به عملی شدن شون امیدوار نیستم. هر کسی ایده ای داره بهم بگه و با هم در موردش بحث کنیم ممنون می شم.

هر جا که می ری پر آشغاله. توی شهر داخل جوی های آب. کنار پیاده رو حتی وسط خیابونا. خارج شهر که می ری توی مسیر تو جاده اتوبان. جنگل دریا همه جا. اگه تهران تا چند سال دیگه قراره تبدیل به یه پارکینگ بزرگ بشه. ایران حتما تبدیل به یه آشغالدونی بزرگ خواهد شد.
عجله کنیم

September 18, 2006

س.

حالش خوب نیست امروز. به همین زودی شده یکی از دوست های خیلی خوبم. یکی که دلم برایش تنگ می شود. شاید گاهی هم مرا یاد تو می اندازد. امروز حالش خوب نبود. نگرانم ولی حتما خوب می شود. همیشه به خودم نهیب می زنم که سعی کن با آدم ها دوست نشوی، مخصوصا آدم های خوب. اما باز نمی دانم چه طور می شود که سر راهم سبز می شوند.
تو کجا بودی؟
پ.ن: منظور از امروز دی روز است!

September 17, 2006

معرفي

كيوان و سينا دارن مشق انگليسي مي كنن. يه وبلاگ درست كردن كه لينكش رو به لينك هاي اين بغل اضافه كردم. اگه كسي انگليسي اش خوبه بد نيست گاهي بهشون كامنت بده.
يكي ديگه از بچه ها هم وبلاگي شخصي راه انداخته كه در مورد آدم هاي قديمه بيش تر نمي تونم خيلي خوب معرفي كنم ولي خوب بهش سر بزنين بد نيست.

Sister in law

مرسی مریم و مرسی همهء کسایی که دوستتون دارم
خیلی خوب بود همه چی

این که می گن

لگموج
شلمان
سیاهکلده
جوبن
جیرنده
املش
جم جرد
بازكياگوراب
توستان
بلسبنه
لچه
و... . این ها رو من نساختم اینا اسم یه سری روستا و بخشه. خیلی خوشم اومد.
با این کلمه ها بازی کنین خیلی بامزه اس

You Are The UN

I'm here to represent the voices of the People who cannot speak for themselves,We know how difficult a task this is... but you are the UN and this is the task that you have been given...
For you it's called ethnic cleansing. But make no mistake, it is the first genocide of the 21st Century and if it continues unchecked, it will not be the last.
In many ways it is unfair, but it is nonetheless true that this genocide will be on your watch How you deal with it is your legacy, It's your Rwanda - your Cambodia - your Auschwitz. We are one 'yes' away from ending it.
You are the last political recourse of Darfur victims and you can stop it,
After September 30 you won't need the UN. You will simply need men with shovels and bleached white linen and headstones.
You are the last political recourse of Darfur victims and you can stop it.
We were brought up to believe that the U.N. was formed to ensure that the Holocaust could never happen again. We believe in you so strongly. We need you so badly. If not the UN, then who?

George Clooney

این ها چیزهایی است که من به شدت باهاش موافقم

September 13, 2006

شهریور

به همهء دوستان قدیم و جدید. فمیل و آشنایان از 17 شهریور تا 26 شهریور تبریک خالصانه و مخلصانه می گم. هر جای این زمین کج و کوله هستین خوب و خوش و سربلند باشین.

September 12, 2006

دوزخ به روایت علیم و ...

این روزها, روزهای سکوت و اتفاق های عجیب است. روزنامه ها ماه نامه ها و .. بی صدا توقیف می شوند. آدم ها از کار بی کار و هیچ صدایی از کسی در نمی آید. رئیس تربیت معلمی را ااخراج یا همان تعویض زورکی می کنند, چرا که در دورهء خاتمی یعنی یک سال قبل از رفتن خاتمی سر کارآمده. در شهرهای کوچک مدیران قدیمی را از کار برکنار می کنند بی سر و صدا و همهء این ها همین جا در این مرز پر گهر اتفاق می افتد. نمی دانم به چه باید فکر کرد. غصهء کدامین درد را خورد و آیا درمانی هست برای این زخم های تازه, تازه نه برای این زخم های کهنه

چهره

تند و تند ماشین ها را تمیز می کند و تا چرخ های ماشین را هم دست مال می کشد. هی می رود و می آید ومن نگاهش می کنم. لب خند می زند. مهربان است و صمیمی. اجازه می گیرم که عمسی بگیرم. می رود تکیه می دهد به سمند زرد و می خندد. برایم می گوید که چهار بچه دارد , دو پسر و یک دختر. و نوه هم دارد. از سیگار بدش می آید. می گوید عکس را برایش پست کنم و من می گویم دفعهء بعدی که آمدم برایت می آورم.
...

آن پیرمرد مهربان و زحمت کش لال بود.

به سلامتی همهء سال ها و روزها تموم شد. چسبیدیم به دهه

ا۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ دهه سعدی نام گرفت
مهر: مركز سعدی شناسی هر یك از سال های ۸۵ تا ۹۵ را به نام سعدی و آثار این شاعر پرآوازه ایران نامگذاری كرد. كوروش كمالی سروستانی مدیر مركز سعدی شناسی با اعلام این مطلب افزود : بر این اساس سال ۸۵ به دوران شناسی سعدی، ۸۶ عصر سعدی، ۸۷ سال گلستان، ۸۸ بوستان ، ۸۹ غزلیات سعدی، ۹۰ قصاید و مجالس، ۹۱ نسخه شناسی و چاپ كلیات، ۹۲ سعدی و فرهنگ ایرانی و معارف اسلامی، ۹۳ سعدی و مسائل اجتماعی و ادبیات معاصر، ۹۴ هنر سعدی، زیبایی شناسی و فرهنگ مردم و سال ۱۳۹۵ سعدی در آثار دیگران و دیگران در آثار سعدی نامیده شده است. همچنین قرار است در پایان دهه سعدی كلیات این شاعر ایرانی به ده زبان از جمله آلمانی، چینی، ژاپنی، اسپانیولی، مالیایی، فرانسوی، ایتالیایی و... ترجمه و منتشر شود.

(به نقل از شرق مرحوم یا محروم دوشنبه)

September 11, 2006

فکر می کنم و به جایی نمی رسم. هیچ کس قبول ندارد اشتباه کرده یا می کند. من هم جزو همان هیچ کس ها.

September 10, 2006

سمند


از 35سال پیش که دیپلمش را گرفته در جاده هاست. کامیون, اتوبوس و چهار سال است که تاکسی(خارج شهر-بین شهری) دارد. یعنی حدود 53 سال سن دارد. یک سال است که ازدواج کرده و تشکیل خانواده داده. مسافران سه دختر و یک پسر هستند. یک دختر جلو. دو دختر و پسر هم عقب. سرعت ماشین از 80 بیش تر نشده. یکی از دخترها از سبقت هایی که می گیرد ترسیده و بهش تذکر می دهد لطف کند و کمی آرام تر براند که حرف هایش شروع می شود. از خاطراتش می گوید و این که در این 35 سال یک تصادف هم نداشته. از آلمان می گوید و سفرهای خارجی که رفته. و درد دلش باز می شود که در این مملکت راننده ارج و قرب ندارد. می گوید در یکی از سفرهایی که به آلمان داشته به روزهای تعطیلی آن ها خورده و جلوی کارخانه با دو راننده دیگر بساط چای و پتو راه انداخته اند که پلیس آمده و چیزهایی گفته که نفهمیده اند و خلاصه آخر سر در کارخانه را باز کرده اند و این ها را فرستاده اند داخل و اتاق و آشپزخانه و حمام در اختیارشان گذاشته اند. برای شان عجیب بوده این کار و بعد از تعطیلات فهمیده اند که خانومی آلمانی به پلیس زنگ زده که شوهرش راننده ترانزیت است و این رسمش نیست که راننده ها جایی برای استراحت نداشته باشند و ... این ها را می گفت که یعنی آن ها قدر می دانند و این جا کسی قدر نمی داند. بنده خدا انگار یادش رفته بود کجا زندگی می کند.

آدم های خوب شهر

مریم در وبلاگ جدیدی در مورد آدم های خوب شهر می نویسد. می خواهد وبلاگ عمومی باشد و ... خوب بد نیست سری به آن بزنید و ببینید چه نوشته.

اندوه

یک نفر دیگر هم در زندان خودکشی شد و ما هم چنان می تازیم.

خودکفایی

به سلامتی صاعقه ساختیم. به سلامتی هواپیمای چهرنفره ساختیم که از کیش تا نوشهر یه نفس می ره. به سلامتی...
...
فقط نمی دونم چرا یه نمی تونیم یه هواپیما رو جوری کنترل کنیم که بتونه روی باند فرودگاه بشینه. نمی دونم چرا پروازهامون یا باطل اعلام می شن یا رو زمین و هوا می ترکن. نمی دونم چرا می گن هوا بده. اطاق کجه. این جوری فقط به ذهن من می رسه که احتمالا توی روسیه , انگلیس و هر جای دیگه ای که همیشهء خدا هوا سرد و بارونی و مه ئه هیچ فرودگاهی نیست. یا همیشه پروازاشون باطل می شه
!!!!
یادم نبود. انرژی هسته ای حق مسلم ماست

September 3, 2006

و باز هم فیلم محبوب بنده

فیلم «چند كیلو خرما برای مراسم تدفین» به كارگردانی سامان سالور به عنوان بهترین فیلم شصتمین جشنواره غیررقابتی ادینبورگ برگزیده شد.

September 2, 2006

خفه خون

خوب به سلامتی پاسارگاد هم که زیر َآب رفته و صدای هیچ کی هم در نمی یاد

کتابخونه

شرق شنبه 11 شهريور

احمدی نژاد: آمریكا بزرگترین سانسورچی دنیاست


گروه سیاسی: «محمود احمدی نژاد» دولت آمریكا را بزرگترین سانسورچی دنیا توصیف كرد كه حتی اجازه نمی دهد مردم این كشور از اخبار واقعی دنیا مطلع شوند.رئیس جمهور این اظهارات را در دومین روز از سفر استانی خود به آذربایجان غربی عنوان كرد و با اشاره به پیشنهاد مناظره اش با جورج بوش گفت: این موضوع را مطرح كردم تا دو طرف دیدگاه های خود را درباره مسائل مختلف بین المللی مطرح كنند و مردم جهان با آگاهی و هوشیاری خود درباره حقیقت این دیدگاه ها قضاوت كنند، ولی مدعیان گفت وگوی آزاد و عادلانه با این پیشنهاد مخالفت كردند. او كه در جمع مردم ماكو سخن می گفت در تشریح دلایل مخالفت آمریكا با مناظره اظهار داشت: «آمریكایی ها هیچ منطقی برای ارائه ندارند. آنها در برابر منطق ایران ضعیف هستند و می ترسند كه در برابر آن شكست بخورند. ممكن است آنها نگران باشند كه در یك مناظره آزاد جنایت ها و تخلفاتشان آشكار شود و ملت های عالم متوجه شوند كه پشت نقاب صلح، دوستی و حمایت از حقوق بشر، آزادی و دموكراسی آنها چهره ای خشن و ظالم و استكباری قرار دارد. آنها می ترسند چهره واقعی شان برای ملت ها آشكار شود.وی با اشاره به شرط پخش بدون سانسور مناظره برای ملت آمریكا اظهار داشت: آمریكا حتی اخبار داخل كشور خود را پنهان می كند كه نمونه آن در توفان جنوب شرق این كشوربود كه طی آن ده ها هزار نفر از مردم كشته و بی خانمان شدند. صدها برابر قبل از حضور آنها مردم عراق كشته و مجروح می شوند. ولی آنها اجازه نمی دهند اخبار كشته های آمریكا در عراق شنیده شود و اخبار دروغ به مردم می دهند. این سانسورگری در حمله ناجوانمردانه به لبنان نیز تكرار شد.احمدی نژاد خطاب به قدرت ها یادآور شد: «سانسورگری تا مدتی می تواند شماها را سركار نگه دارد، ولی مردم آمریكا از طریق اینترنت، ماهواره و شبكه ها آگاه خواهند شد.»

به جاي كلمهء آمريكا ، ايران بگذاريد و متن را از ابتدا بخوانيد با اين تفاوت كه به جملهء آخر اين را هم اضافه كنيد كه اينترنت ايران فيلتر هم مي شود.

خبري مرتبط در اين مورد

با تشكر از دوپا

حقوق بشر

ديگر سال هاست كه تقسيمات اين دنيا به هم خورده. خانواده چندان معني نمي دهد. وقتي تو اختيار چهار ديواري ات را نداري. كودك را تلويزيون و مهد و مدرسه تربيت مي كند. مادر و پدر بيش تر عمرشان سر كار مي گذرد و آخر هفته با هم كارهاي خود جدا جدا براي تفريح به سينما يا هر كوفت ديگري مي روند. تقسيمات كشوري هم ديگر معني نمي دهد نفت و ذخيرهء يك استان ثروت مند در استان ها و كلان شهرها هزينه مي شود تا مردم همان استان در فقر و بدبختي غرق شوند. و ... در دنيا هم سازمان هاي مختلفي درست شده كه ادعا مي كنند بايد به داد مردم بدبخت كشورهاي فقير چه از لحاظ ثروت و چه از لحاظ فرهنگ برسند. مي گويند بايد آزادي و دموكراسي را جهاني كرد ولي سوال اصلي من اين است:
آيا به صرف اين كه ملتي دولت بي تدبيري داشته باشند مي توان آن ها را از هر گونه حقوقي منع كرد؟ آيا نداشتن هواپيماهاي سالم مشكلي براي دولت ايجاد مي كند يا براي مردم؟ هواپيماهاي فرسوده اي كه بر اثر تحريم با هزار واسطه و دوز و كلك و به جيب زدن سرمايهء همين ملت خريداري مي شود تا همين مردم در آن جزغاله شوند و دولت محترم با هواپيماهاي شخصي و غيره بدون دردسر اين طرف و آن طرف برود.
اي آمريكاي بزرگ بدان كه تو هم هم چون هم تايت هستي. ما را با شعار دموكراسي فريب نده. ديگر زمان آن گذشته كه تقصير گناه كودك را فقط به گردن پدر مي انداختند. اگر كودكي دزد مي شود تنها مقصر پدر و مادر نيست اين جامعه هم هست كه مقصر است. در مورد حوادثي از اين دست هم ديگر فقط سازمان هواپيمايي و دولت محترم يك كشور نيست كه مقصر است. تمام كشورهايي كه اين تحريم ها را ادامه مي دهند و لال مي شوند مقصرند.
....

September 1, 2006

جادو

و باز جان آدمی ...

هواپیمایی دیگر و باز کشته شدگانی دیگر. سوال این است در ایران اصلا وسیلهء مسافرت مطمئنی هست؟ هواپیما سوار شوی به مقصد نمی رسی. قطار ها مطمئن نیستند و آمار کشته شدگان جاده ای از تلفات جنگ بیش تر است. ما کشور پیش رفته ای هستیم. ما قدرت مندیم و جهان سوم کلمه ای است که در فرهنگ لغات ما جایی ندارد.