April 19, 2010

خشم

در مترو پسری حدودا 16-17 ساله سعی می کند مردم را مجاب کند که پولی بگیرد برای مصرف متادون. می گوید کراک مصرف می کرده و حالا برای ترک لازم است متادون مصرف کند.‏

زن و مرد جوانی کنار خیابان ایستاده اند. نوزادی سه ماه در بغل زن. حرفه ای نیستند. نوزاد باید در بیمارستان بستری می شده که خوب نشده. داروهایش را تهیه کرده اند ولی برای یک دستگاه بخور 20 هزار تومانی پول ندارند. پول دستی نمی خواهند، همان دستگاه بخور برایشان کافی است.‏

مردی حدودا 45 ساله حاشیه میدان ایستاده با وسایل کارگری و شلواری که یک طرفش از جیب به پایین پاره است.‏

بغض امانش نمی دهد. خشم . این فقط گوشه ای از مشاهدات یک روز یک نفر در این مملکت بی در و پیکر است.‏

کجاست آن بلوف زنی که می گوید 150 میلیون نفر می توانند در رفاه کامل زندگی کنند؟ کجاست آن کار مناسب؟ کجاست آن آموزش درست؟ کجاست آن بهداشت برای همه؟

کجاست آن فرهنگ والا؟