August 21, 2013

برای کسی که از شرق دور می آید

تو نمونه ای هستی برابر چشمانم که به بزرگواری ات حسرت می خورم آیا؟
راستش نه. 
نه ؟!!
نمی دانم، ولی شاید حسرت هم بخورم.
تو طوری بزرگواری می کنی که فکر می کنم مگر می شود آدم باشی و انقدر بزرگوار

بزرگ باشی و بهترین
همان که دوست داری باشی اصلا

August 14, 2013

سبب

روزی هم باید بیاید که من بخوانم از همه این غم هایی که در دل من تلنبار کردی و رفتی
روزی که من بتوانم همه این چیزهایی که در دلم تلنبار شده، بریزم بیرون
روزی که شب دنبالش نباشد
روزی که بتوانم تمام این ها را فراموش کنم:
وقتی کسی ساز می زند، چشمهایم دنبال دستان تو نباشد، وقتی کسی آواز می خواند، صدای تو نپیچد در گوشم،
وقتی کسی بدقولی می کند، یاد تو نباشم در تمام لحظات دیر کردن ها
.
.
..
.
............
روزی باید باشد که تو نباشی