دم مرگ تنهایی و هیچ کس نمیتواند در آن لحظه کاری بکند، اما رسم همیشه این بوده، پس از مرگ همه بیایند، مراسمی باشد، تسلایی، خاطرهای از آنکه رفته، بخشش متوفی، مراسم، حجله، آگهی، خاکسپاری. دوستان و آشنایان دور و نزدیک جمع شوند و آنانی را که به متوفی نزدیکترند در آغوش گیرند، گریه کنند و شبان و روزها را با هم بگذرانند تا غم اندکی کمرنگ شود.
حالا چه؟!
غریبترین مرگها شکل میگیرد، آن کس که میمیرد هم دم مرگ تنهاست و هم بعد از آن، آن کس که زاری میکند تنهاست و هیچ آغوشی به رویش باز نیست، هیچ مراسمی، هیچ جمعی، هیچ.
تنهایی آدمیزاد به کاملترین شکل ممکن در حال وقوع است، چه در زندگی چه در مرگ
و ما چه ناتوانیم در برابر زندگی