September 18, 2013

غصه ها

گاهی هم باید از عقده ها گفت،
از چیزهایی که همیشه رسوب می کند ته دلت و باید خیلی با خودت مبارزه کنی تا بتوانی مکتوبشان کنی.
آرزو به دل ماندم که مادرم را ببوسم و تفی اش نکنم و او چندش نشود، شاید تنها باری که حس کردم چندشش نشد، آخرین بار بود، که بعد از آن دیگر هرگز ندیدمش.
و این تف مالی کردن برای همیشه با من ماند،
 خوب دست خودم نیست، خودم که نخواستم
.
.
.

به رویم نیاورید که می ترکم.....

No comments: