حالا سوار بر باد دوباره می روی آن سوی دنیا
آن قدر دور که فقط سیم هایی که نمی دانم جنس شان از چیست گاهی صدایت را می آورند و گاهی کلماتی را که تو می نویسی و من این جا می خوانم
ابرکی که می رود و سروی که هم چنان ریشه در خاک می ماند تا کی دوباره باران ببارد
سفر خوش
آن قدر دور که فقط سیم هایی که نمی دانم جنس شان از چیست گاهی صدایت را می آورند و گاهی کلماتی را که تو می نویسی و من این جا می خوانم
ابرکی که می رود و سروی که هم چنان ریشه در خاک می ماند تا کی دوباره باران ببارد
سفر خوش
2 comments:
....از رفتن ها و خداحافظی ها نگو که
خداحافظي را باور كن. چرا كه حقيقتِ "سلام" در آن نهفته... آيا باور مي كني لحظه اي را كه تو خودِ "سلام" مي شوي؟
Post a Comment