August 26, 2012

قسم به شاهزاده خیال

به راه‌های رفته فکر می‌کنم
به راه‌های نرفته
به کسانی که باید همان سال‌های دور می‌شناختم‌شان
به کسانی که باید هیچ‌گاه نمی‌شناختم‌
به خیال‌های جاودانه‌ای که در من مرد
به راه‌های نرفته که در من پوسید
به عشق‌های بی‌فرجام
به تسخیرهای بی سرانجام
به رنجی که همیشه با من است
به فهمی که همیشه با توست
به شهرزاد که هیچ‌گاه نشناختمش



August 10, 2012

زمرد...

ما باید تا صبح می ماندیم و آتش روشن می کردیم، زار می زدیم تا صبح.
ما باید همان جا نگهش می داشتیم و او را که شاید عاشق طبیعت بود، در آغوش طبیعت به خاک می سپردیم...
باید ساز می داشتیم و تا صبح ساز می زدیم و دور نگین زمردمان می چرخیدیم و زار می زدیم.
باید از شهر دور می شدیم، از این تمدن بی در و پیکر و این چرخ دنده آهنین که احساسات آدمی را خرد می کند.
ما باید در علم کوه می ماندیم برای همیشه
....

سبب

دی شب پر از کینه گذشت، پر از یادآوری، پر از خاطرات گذشته و آزارهای آینده
فکر می کردم تمام شده این حساسیت
خاطراتت را بردار و برو، در خواب هایم نیا، آزار بس نیست؟

August 9, 2012

زمرد4

هیچ کدام از ما از خوردن آن قارچ های سفید و صدفی مسموم نشدیم.
ما به مسموم شدن نرسیدیم.
روحمان و زمرد در علم کوه جا ماند
...

August 6, 2012

عدد بده

حالا دربار حرف می‌زند.
150 میلیون که نه 200 میلیون جا داریم.

(چند روز پیش خسرو معتضد در برنامه‌ای رادیویی که راجع به تاریخ و نفت و جمعیت و این ها بود حرف می‌زد. جایی از حرف هایش راجع به جمعیت ایران در دوره‌های مختلف حرف زد و به این جا رسید که هیچ وقت جمعیت ایران انقدر زیاد نبوده(حتی زمانی که وسعت‌اش بسیار بیش از حال بوده. سریع حرفش را جمع کرد مجری و داستان دیگری را پیش کشید) یکی از جمله های جالبش این بود که می گفت: بعضی ها می گویند ایران در زمان کوروش 140 میلیون جمعیت داشته!! معتضد می گفت با بررسی هایی که کردیم و تاریخ و فلان و بهمان، جمعیت ایران در آن زمان و با آن گستره جغرافیای حدود 12 میلیون بوده( زمانی که کل جمعیت دنیا حدود 300میلیون بوده- این عدد درست یادم نیست-) حالا چه اصراری است که به 200 میلیون برسیم؟؟ که حرفش نیمه تمام ماند و رفتند سراغ بحث بعدی...

August 1, 2012

زمرد3

امشب فهمیدم که داستان زمرد و من باید فقط از داشته های من از این آدم نوشته شود. دوستان دیگر نقشی در این داستان ندارند. خاطراتشان آینه این 24 ساعت را خش می اندازد. زمرد 24 ساعت دوست من بود و اسم داستان ما "24 ساعت سفر به انتهای شب" خواهد بود.