December 21, 2009

خوشا آنان که ...

همه برایت پیغام تسلیت فرستاده اند. خیلی ها اندوهگین اند که نیستی و خیلی ها فکر می کنند که آیا چون تویی دوباره خواهد بود که شجاعانه ایستاد و بابت اشتباهاتش از مردم عذر خواست؟ دین اش را به دنیا نفروخت و همان مرد ساده ای ماند که حق برایشش مهم تر بود از قدرت؟ نگرانند.
من اما نمی خواهم برایت یا برای خانواده ات پیغام تسلیت بفرستم. نمی خواهم از تو اسطوره ای بسازم که ما ایرانیان عادت کرده ایم بعد از مرگ هر کسی، او را به عرش اعلا ببریم و هم نشین اولیا اش کنیم.
فقط می خواهم از تو تشکر کنم. برای همه این سال ها که حصر خانگی را به قدرت ارجح دانستی و ترجیح دادی در زندان باشی تا حق کسی بر گردنت باشد. از این که چه پشت گرمی خوبی بودی در این خرداد طولانی که هنوز تمام نشده و تو در آنی.
اما سوالم این است: با خدایت چه سری داشتی؟ چه به موقع بود مرگت. چه خوش موقع بود ایستادن قلبت.
لبخندت را از پس کفنت دیدم. لبخندی که می گفت: "خدایا الان بهترین فرصت بود، ممنون ام"
و من باز از تو ممنون ام که دی شب گفتی می دانی مردم چه صدایت می کردند و تو ناراحت نمی شدی.
و چه خوب که تو روباه مکار آن داستان نبودی و عاقبت به خیر شدی
روحت شاد

1 comment:

شوپه said...

خیلی خوب بود اوسا! با اون جمله ی آخرت اشک مون پاشید!