خانم مسن داخل اتوبوس اشاره می کند به دستش و می گوید دوباره بستی؟ می خندد
راننده تاکسی شروع می کند به حرف زدن و این که مواظب باش و به خاطر همین اذیت نشوی و ...
راننده تاکسی شروع می کند به حرف زدن و این که مواظب باش و به خاطر همین اذیت نشوی و ...
وقتی می خواهد پیاده شود چشمش می خورد به دنده و فرمان ماشین که بندهای سبزی گره خورده دورشان، می خندد و می گوید شما که خودتون هم باید مواظب باشین، راننده می خندد و می گوید من خودم جنبشی هستم
2 comments:
در انبوه غمگين شدن ها گاهي اين صحنه هاي اتفاقي خوشحال كننده مي شه...
ما همينجور الكي شما را لينك نموديم !
Post a Comment