گاهی فکر می کنم همه چیز این دنیا روی برنامه است. اول تو پیدایت می شود بعد من می ایم آن سر دنیا بعد تو می شوی نجات دهنده . انگار کن که اصلا این پیدا شدن ها و آمدن ها و رفتن ها برای این بوده که امروز تو مایه خوش حالی و آسوده خیالی خانواده ای بشوی
ممنون که هستی و ممنون که پبدایم کردی که پیدایت کنم
حالا من منتظرم که روزی برسد که خواب هایم هم تعبیر شوند و کسی که می دانم کیست خبری از من بگیرد
دوست
3 comments:
ما که شرط میبندیم خبرهای خوبی اینطرفها داره اتفاق میفته.
چه حس خوبی داشت پستت... چقدر شبیه
و من یقین دارم که همهچیز از روی یک فیلمنامه یا یک داستان یا... پیش میرود...همان جفتوجور شدنِ اتفاقات، دوستیها و آدمها...
.
.
.
که گاه هم، نمایشنامه را "ما" مینویسیم و با آنچه که نوشتهاند، نمیخواند...
Post a Comment