December 29, 2008

به همین سادگی

زندگی گاهی همان کاسهء قدیمی مادر بزرگ است که تویش انار دان می کنی و منتظر می نشینی تا کسی بیاید.
اما کسی نمی آید، کسی نمی آید که بفهمد زندگی همین چیزهای کوچک است.


9 comments:

Anonymous said...

چرا اینجا کسی نظر نمی ده قربان؟

blog said...

شاید چون کسی این جا رو نمی خونه

Anonymous said...

نخیر چون آدم میترسه !
چون سالهاست خلوت تنهاییش انقدر نازک شده که نگاه کنی میشکنه !
من خیلی میام میخونم هی میخوام یه چیزایی بگم می ترسم اگه بگم ناراحتی به وجود بیاره
نیتم ناراحت کردن نیست پس همون بهتر که بخونم فقط و نظر ندم
این یه بار رو هم البته فقط شاید جهت اطلاع یا از سر ضعف و عدم خویشتن داری نظر دادم

Anonymous said...

حیفه بهترینو موثرترین آدم های روزگار اینجور تنهایی رو برگزیدن !
قبول دارم منی که محیط زندگی دیگران رو تشکیل میدم خیلی مزخرفم اما خوب بالاخره از مریخ که نمیشه آدم وارد کرد ! حیف از آدمهایی موثر و سراسر برکت که تنهایی رو برمی گزینن ! حیف برای همه

Anonymous said...

واقعا راست ميگي.

گیس طلا said...

ممنون از لینک

Anonymous said...

che zendegi sade ye.

Anonymous said...

دلتنگی برانگیز بود و آشنا

Anonymous said...

اره دقيقا