چند سال پیش با یکی از دوستان به این نتیجه رسیدیم که خیلی وقت ها کافیه به چیزی فکر کنی یا ایده ای بزنی که هنوز انجامش ندادی و یهو ببینی که یکی دیگه اون ور دنیا ایده ات رو اجرا کرده یا اون فکرت به حقیقت پیوسته. این دوست به شوخی می گفت بهتره ایده نزنیم و فکر نکنیم.
حالا امروز که اخبار رو خوندم و می بینم که به خوابگاه امیرکبیر حمله شده( به آفرین) از خودم شرمنده می شم. نه که من به همچو چیزی فکر کرده باشم ها نه. چن روز پیش به این فکر می کردم که یه سر برم اون طرف ها.و ببینم دانش جوهای عزیز خوابگاه که شب ها شعار می دادن و گاهی هم طرفدارای تغییر ما رو مسخره می کردن کجان؟ به این که بلایی سرشون نیومده باشه
و حالا دلم تنگ می شه برای همشون هر چند هیچ کدوم رو نمی شناختم و فقط صدا به صدا با هم شعار می دادیم
حالا امروز که اخبار رو خوندم و می بینم که به خوابگاه امیرکبیر حمله شده( به آفرین) از خودم شرمنده می شم. نه که من به همچو چیزی فکر کرده باشم ها نه. چن روز پیش به این فکر می کردم که یه سر برم اون طرف ها.و ببینم دانش جوهای عزیز خوابگاه که شب ها شعار می دادن و گاهی هم طرفدارای تغییر ما رو مسخره می کردن کجان؟ به این که بلایی سرشون نیومده باشه
و حالا دلم تنگ می شه برای همشون هر چند هیچ کدوم رو نمی شناختم و فقط صدا به صدا با هم شعار می دادیم
No comments:
Post a Comment