امشب لوبیا پلو درست کردهام، تو خیلی دوست داشتهای همیشه.
تلفنات را اما جواب ندادم، زنگ زدی که چه بشود؟ باز نمک بر این زخم پاشیدی که چه بشود؟
شاید لوبیا پلو را بخورم، شاید نخورم و همه را روانه کنم، هر چه هست، زهرمان کردی امشب را وهمیشه را
برو و خوش باش
و یادت باشد
کسی نباید این جا منتظرت باشد
نباید باشد
خودت این گونه خواسته بودی
.
.
.
No comments:
Post a Comment