December 25, 2002

يه وقتايی هست که صدای خنده می ترسونه منو، صدای خنده های خودم، يه چيز غريبی توشه، يه انرژی وحشتناک، يه سرخوشی غريب که از آنِ من نيست و نمی دونم از کجا می ياد، فقط می شنوم که يه صدای خيلی جوون با تمام شور و شرش می خنده....

عالم از شور و شر عشق خبر هيچ نداشت
فتنه انگيز جهان خندهء جادوی تو بود

No comments: