یک وحید دلش تنگ می شود. برای کسانی که هیچ وقت نقش مهمی در زندگی اش بازی نکرده اند. برای کسانی که هم چون رهگذری آمده اند و رفته اند. خوب می فهمم این را. اما من دلم سنگ شده. شاید این دل تنگ شدن مخصوص کسانی است که رفته اند و از دور به تصاویر نگاه می کنند. من اما هم چنان ایستاده ام همان جایی که همیشه بوده ام و گیج و گنگ به دنیایی خیره شده ام که هیچش از آن من نیست. حتی خودم. دل تنگی دیری است که از این خانه رخت بربسته
3 comments:
دلتنگ که نباشی، کمی بی خیالی، کمی بی تفاوتی، کمی دیدن و گذشتن، جاهای خالی دلت را پر می کند.
بد است؟
فکر کنم میدانم ولی نمیفهمم، حق دارم؟
kaaaaaaaaaash manam mesle to boodam!!!
Post a Comment