از جدیدترین نکات منوالفکری دولت کریمه این بس که :
توزیع نوشابه های گازدار در ادارات ممنوع شد و به جای ان آب یا دوغ یا آب میوه باید توزیع شود. در نظر بگیرید کارمندی که بعد از خوردن غذا و نوشیدن یک لیوان دوغ تگری پشت میزش خوابش برده و ارباب رجوع منتظر تمام شدن خواب قیلولهء کارمند است.
از زیان آور بودن نوشابه هم داد سخن ندهیم که این یکی دیگر سیگار نیست که بگوییم برای اطرافیان ضرر دارد. هر کس دلش سلامتی می خواهد نخورد ولی ممنوع کردن از آن حرف هاست.
پ.ن: جهادسازندگی دستور فرموده به جای قند از خرما استفاده کنند.
فکر می کنید ادامهء این دستوارت به چه دستورهایی منجر خواهد شد؟
8 comments:
چي بگم؟ آها شايد بگن نفس نکشيد آخه هوا آلوده است و واسه سلامتي ضرر داره
پیش نوشت: به تو فمنسیت روشنفکر ربط نداره
نوشت: چنتا منورالفکر گوگول دور خودتان جمعکردهاید. وبلاگ مینویسید. فکر میکنید چهگوارا شدید و با رفیقتان سوار موتور میروید کوبا برای آزادی بشر. خیال برت داشته که سالها تلاش کردی که زندگی خوبی بسازی. اما نمیفهمی که یک مشت دروغ باد کردهای و خودت را لای بادکنکهی زرد و قرمز مخفی کردهای. گفتم وقتی بمیری حالیت میشود که همه اینها دروغ بوده. به همه دروغ میگویی. فمنیست!
آقاي مطهري من هر چه باشم، فمنيست! نيستم. اين يكي به من نمي چسبد. بادكنك ها را هم نمي دانم از كجا آورده اي. از چه گوارا هم چيز زيادي نمي دانم. اگر حرف هاي ساده ام ناراحتت مي كند، خوب نخوان. اين طوري تو راحت تري و من هم به چيزهايي كه هيچ از آن ها نمي دانم نسبت داده نمي شوم.
شهرزاد
نگاه زندگی عشق هوا خنده .....
and so so...
برای فمنیست بودن لازم نیست بروی با پرستود بلاگ بنویسی! گاهی آدمها کارهایشان چنان بوی بد میدهد که همه را فراری میدهند. نیازی نیست کاغذ بچسبانند به خودشان که من بدم! مثل من. مثل تو. مثل خیلیهای دیگر. بادکنکها را از جایی نیاوردم . مال توست. اصلا ندیدمت. از این افکار ملیخولیاییات معلوم است. بادکنکهای رنگی که تو وسطشان مات شدهای!!!
آقا ایمان قرار نیست هر جا بری اثر پای بوگندو تو بگذاری که همه رو خفه کنه.
من حداقل يک فقره کامنت مربوط بدم؟
شهرزاد، جدی ممنوع کردن؟ ايول... کم کم همه چيزو ممنوع می کنن!!! هه هه باحال می شه ها! همه چيز در سايه قانون.
مصوبه شماره 567-890 مجلس شورای اسلامی در سال 1385 خورشيدی:
"بر هر ايرانی واجب است که بعد از کار روزانه سر راه دو عدد سنگک و اگر نبود بربری و اگر آنهم نبود سه عدد نان تافدون بخرد ببرد سر سفره با زن و بچه اش بخورد! پولش را هم حتی اگر بودجه نبود کابينه از جيبشان پرداخت می کنند!"
والسلام!
اين آقايان مطهرُ الانديش را ببين
مي داني كه آنقدر زياد شده اند كه هر جا بخواهي راه بروي ،فكر كني ،داد بزني ،نفس بكشي،
يكي شان پيدا شود تا عقده هاي فروخورده شان را بي هيچ ربطي داد زند و آنقدر عربده كند تا همه ، از هراس پرده هاي سياهي را بر دلهاشان بكشند
و بعد روزي مي رسد كه نگران مي آيند و دوباره طبل تو خاليشان را به صدا در مي آورند كه
برخيزيد
دشتهاي شهرمان از لاله هاي سرخ خالي است . سرخي كه با رنگ زرد آفتاب دل خونخواهمان را مي نوازد.
Post a Comment