November 6, 2002

خيلی عجيبه.نمی دونم کی اين همه رنگ پاشيده توی زندگی ام.چن وقته که رنگا هی از در و ديوار بالا می رن. هر چی می خرم. سبز و زرد و نارنجی شده. رنگای شاد و سر حال. برای منی که توی خاکستری و طوسی و ... گم شده بودم.
می دونی، نه که ندونم. می دونم. به روی خودم نمی آرم يا مثل هميشه شک دارم.
آسمون دلت که ابری باشه همه چی حله...

No comments: