March 19, 2006

خاموش

خاموش می مانم تا به حرف در آیی
سکوت می کنم تا دیوار بینمان بلند تر نشود
اما
یادت باشد
من هنوز همانم که بودم

7 comments:

Anonymous said...

نشنيدي تمام تا ديدن تو گرامي؟ نوبت سخن گفتن توست و سكوت من مرده هنوز عاشق بي جربزه... بايد بخزم به همان تنهايي با يك خيال كه زيباتر بود...ميدانستم اينگونه مي شود در نمي آمدم. نميدونستم اينقدر ضعيفم به بادي مي شكنم به دادي از عزيزي دنيا دروغ تحويلش ميدهم....اينجا رو كه ديدم نشد اين رو ننويسم.

Anonymous said...

salam shahrzaad jaan ! khastam eydeto tabrik begam . man ro nemsihnasi pas moarefi manayi nadare ! emsaal khosh bashi

Anonymous said...

بی‌فایده است. تا کی؟ چرا؟ که چه بشود؟ نگاه که بیندازی می بینی حبابی که دور خودت ساخته‌ای همه‌اش با یک تلنگر می‌شکند و پکد. فقط یک تلنگر. مثل مرگ! بهتر است خودت بشکنی این سکوت را و تمامش کنی.

Anonymous said...

اما سکوت بلندترین فریاد هاست ‍‍!!!

Anonymous said...

می بینم که هر طرف می سوزد این آتش.

Anonymous said...

kojaaee pas?

Anonymous said...

ey kash hadde agh 1 bar be weblogam sari mizadid. vali afsoos ke in ertebat faghat 1 tarafe va az janebe man hast.