August 25, 2006

برای ابر مهربان

این روزها عجیب یادت هستم. هر جا که می رویم. رفته بودم جمعه بازار برایت چیزی بگیرم حسم این بود که تو هم هستی یاد رومیزی افتادم که با هم خریدیم و با هم جاگذاشتیم!. دی روز با هم سر مهربان ات رفتیم کافه رازمیک(لینت) و کلی حرف زدیم. کتاب هم خریدیم برایت. خوش حالم برایت. خوش حال باشم؟
ک.ا.ش

2 comments:

s said...

Merci! :*

Anonymous said...

اسمش «ابر مهربان» هست یا «برایت» ، هان ؟ کدومشونه؟