بلد نیستی حرف بزنی و همه جمع می شوند.
تو بلد نیستی و حرف ها می مانند
می گندند و همه جا بوی تعفن می گیرد
گاهی برای شنیدن بو لازم نیست حس بویایی قوی داشته باشی همین که اطرافیانت از تو بترسند کافی است
October 31, 2006
October 27, 2006
فومن شهر کوچکی است. معمولا تصور بر این است که خانهء سالمندان مخصوص شهرهای بزرگ و خانواده های مرفه است!
فومن خانهء سالمندانی دارد که یک ضلع اش به قبرستان مشرف است و ضلع دیگرش به خرابه ای پر از آهن قراضه. جای رقت انگیزی بود و پیرمردی تنها که دوست ش داشتم
...
فومن خانهء سالمندانی دارد که یک ضلع اش به قبرستان مشرف است و ضلع دیگرش به خرابه ای پر از آهن قراضه. جای رقت انگیزی بود و پیرمردی تنها که دوست ش داشتم
...
Labels:
زندگی
October 25, 2006
چه کسی؟
نقاشی ها را می بینم و به این فکر می کنم که واقعا اگر هر کسی که پا به این دنیا می گذارد ابتدا به ساکن پاک است و هیچ اهریمنی در دلش راه ندارد, مسئول کارهای بعدی او چه کسی است؟ جامعه؟ خودش؟ اطرافیانش؟ تربیت یا هر چیز دیگری از این قبیل؟ نقاشی های دل آرا از طیفی شاد و پر از رنگ شروع می شوند(قبل از زندان) و به تاریکی مطلق می انجامند.
چه کسی گناه کار است و چه گونه باید تقاص پس دهد؟
پ.ن: همه می دانند یا حداقل کسانی که مرا می شناسند می دانند که من با اعدام مخالفم, اما با روانکاوی نه! به نظر من قانون اشکالات فراوانی دارد و کسی در پی اصلاحش نیست؛ اگر می گویید کسی که زیر 18 سال سن دارد نباید اعدام شود و صبر می کنید تا بزرگ شود تا تقاص کاری را که در کودکی! انجام داده پس دهد یعنی چه؟ اگر کودک است و قانون گناهکارش نمی داند که پس این صبر کردن یعنی چه؟ یا اگر حرف او را در کودکی قبول دارید پس چرا وقتی به سن قانونی می رسد حرف هایش را نمی پذیرید؟ هر چند که به این هم باور دارم که سیستم باید بتواند طوری افراد خاطی را تنبیه!! کند که به اصطلاح به افراد خوب در آن سیستم تبدیل شوند.
(راستش من همیشه با توضیح دادن افکارم مشکل دارم
چه کسی گناه کار است و چه گونه باید تقاص پس دهد؟
پ.ن: همه می دانند یا حداقل کسانی که مرا می شناسند می دانند که من با اعدام مخالفم, اما با روانکاوی نه! به نظر من قانون اشکالات فراوانی دارد و کسی در پی اصلاحش نیست؛ اگر می گویید کسی که زیر 18 سال سن دارد نباید اعدام شود و صبر می کنید تا بزرگ شود تا تقاص کاری را که در کودکی! انجام داده پس دهد یعنی چه؟ اگر کودک است و قانون گناهکارش نمی داند که پس این صبر کردن یعنی چه؟ یا اگر حرف او را در کودکی قبول دارید پس چرا وقتی به سن قانونی می رسد حرف هایش را نمی پذیرید؟ هر چند که به این هم باور دارم که سیستم باید بتواند طوری افراد خاطی را تنبیه!! کند که به اصطلاح به افراد خوب در آن سیستم تبدیل شوند.
(راستش من همیشه با توضیح دادن افکارم مشکل دارم
October 23, 2006
و شما چه می دانید که من چه می گویم.
کمیت بر کیفیت ارجح است. هر کشوری لشکر پرتعدادی داشته باشد پیروز میدان خواهد بود.
خانم های عزیز اگر متاهل هستید به فکر باردار شدن دوباره باشید و اگر هنوز مجردید وا اسفا. هر چه سریع تر ازدواج نموده و در این سه سال سعی کنید سه تا سه قلو به دنیا بیاورید تا یک ساعت هم اضافه کار بهتون تعلق بگیره. ( ولی این که با حقوق کارمندی چه طور شکم 9 تا بچه رو سیر می کنین به خودتون مربوطه- (تحصیل و کار و بهداشت و غیره بماند))
متن پیام
خانم های عزیز اگر متاهل هستید به فکر باردار شدن دوباره باشید و اگر هنوز مجردید وا اسفا. هر چه سریع تر ازدواج نموده و در این سه سال سعی کنید سه تا سه قلو به دنیا بیاورید تا یک ساعت هم اضافه کار بهتون تعلق بگیره. ( ولی این که با حقوق کارمندی چه طور شکم 9 تا بچه رو سیر می کنین به خودتون مربوطه- (تحصیل و کار و بهداشت و غیره بماند))
متن پیام
October 22, 2006
October 20, 2006
برای تو
هرگز آن چشم های یک روزهء براق در آن خاموشی های جنگ را فراموش نخواهم کرد. نگاهی که هدیه ای بود از آسمان برای آن روزهای پر از دل تنگی.
نگاهی که دیری است
...
بگذریم.
تولدت مبارک
نگاهی که دیری است
...
بگذریم.
تولدت مبارک
تالار کشور
خیابان پیروزه از گمنام شروع می شود و به میدان سلماس یا همان فرح بخش ختم می شود. ساعت 11 شب پر است از دست فروشانی که بساط پهن کرده اند و از بلال تا مانتو و کیف و کفش می فروشند. این برنامه های بی مزه شهریاری و یحیوی با آن شوخی های بی مزهء اروتیک چیز نداشته باشد لااقل برای مردم که نان دارد!
October 19, 2006
ترتیب
و چه ابلهم من. بلاهتی خام و ناپخته
و چرا هیچ رابطه ای را نمی توانند درست بشناسند
و درگیر می کنند ابلهان را با خودشان و با خود
October 12, 2006
هذیان
کلمه، گریز، خواب، آتش، تصویر، گنگ، لنگ، دنیا، افسانه، مرگ،گور، دور، شهر، زهر، درد، رعد، چشم، باران، شتر، ریز، مرگ، پایان، هیچ، پیچ، من، تنها، کتاب، ،خفه
هر دم از این باغ بری می رسد!
خبر می رسد که فروش اینترنت پر سرعت برای کاربران خانگی ممنوع شده، این دیگر چه صیغه ای است نمی دانم؟ مگر اینترنت پرسرعت را نمی شود چک کرد؟
گم شده
تمام شهر را گشتم به دنبال صدای تو
بین خالی است در قلبم جای پای تو
..
هنوز پیدایش نکرده ام
نه او را نه این آهنگ را
بین خالی است در قلبم جای پای تو
..
هنوز پیدایش نکرده ام
نه او را نه این آهنگ را
October 11, 2006
October 10, 2006
October 8, 2006
دست هایتان را می بوسم که پینه بسته است
امروز روز جهانی کودک است. روزی که فکر می کنم بسیاری از کودکان دنیا نمی دانند چه روزی است. روزی که آن ها مثل همهء روزها باید برای لقمه ای نان، آن هم نه فقط برای خود که برای پر کردن جیب دلالانی که می شناسیم زحمت بکشند. پس تبریکی در کار نیست. روز که تمام کودکان دنیا بتوانند از شرایطی مشابه برخوردار شوند روز آن ها خواهد بود.
پ.ن: خبری دراین رابطه با تشکر از پیام
حیفم آمد
با اجازه از راه دور از دوست مهربانم ادریس:
این ها را نمی خوانی، همین به من جرات نوشتن میدهد. امروز روز تولدت است. نباید یادم باشد، اما هست.
این ها را نمی خوانی، همین به من جرات نوشتن میدهد. امروز روز تولدت است. نباید یادم باشد، اما هست.
October 6, 2006
مبارکه ولی چرا!
لینک رو توی بلاگ پرستو دیدم. مربوط بود به عکس هایی که جایزه برده. ولی خداییش دلیلش رو نفهمیدم! آخه اینا کجاش عکس خوبی بودن؟
October 4, 2006
رمضان
ظرف مخصوص شیر برای این که هر روز شیر تازه بخریم،. نان داغ و تازه. فطیر حاج محسن. خامه, فرنی، مربای گل، کتلت و کلی چیز دیگر
خرید شیر و نان همیشه با من است
سفره ای که نیم ساعت قبل از افطار چیده شده و روز اول ماه رمضان که همیشه مهمان داریم، خاله و شوهر مهربانش
افطاری های که فقط مخصوص بچه های فامیل است و تا آخر شب ادامه دارد با بازی و هزار چیز دیگر
حیاط که آب و جارو می شودو ...
سحر که بیدار می شویم و تو همیشه تا صبح دعا و قران می خوانی
حالا سال هاست که نه تو هستی نه خاله و نه میرزا.
سال هاست که از آن سفره ها خبری نیست و من که نه شیر می خرم و نه نان
روزه هم چیزی بود که با وجود تو برایم شیرین بود و دوست داشتنی
خرید شیر و نان همیشه با من است
سفره ای که نیم ساعت قبل از افطار چیده شده و روز اول ماه رمضان که همیشه مهمان داریم، خاله و شوهر مهربانش
افطاری های که فقط مخصوص بچه های فامیل است و تا آخر شب ادامه دارد با بازی و هزار چیز دیگر
حیاط که آب و جارو می شودو ...
سحر که بیدار می شویم و تو همیشه تا صبح دعا و قران می خوانی
حالا سال هاست که نه تو هستی نه خاله و نه میرزا.
سال هاست که از آن سفره ها خبری نیست و من که نه شیر می خرم و نه نان
روزه هم چیزی بود که با وجود تو برایم شیرین بود و دوست داشتنی
October 3, 2006
بیکار یا علاف
مدت هاست درست کتاب نخوانده ام. جسته گریخته کتاب هایی را ورق زده و همین طوری نیمه کاره ول کردم. دل خوش کرده ام به داستان کوتاه های نشریات و روزنامه ها و ... فیلم هم ندیده ام. کار خاصی هم که نمی کنم, پس این همه وقت کجا می میرد؟
October 1, 2006
Subscribe to:
Posts (Atom)