هنوز چشمانت از اشك خيس مي شود وقتي كه نامش را بر زبان مي آورى.
هنوز چشمانت از اشك خيس مي شود وقتى كه يادش در دلت غوغا مي كند.
هنوز چشمانت از اشك خيس مي شود وقتي كه به ياد مي آورى كه ديگر نيست.
هنوز. هميشه.
مهر او نيست كه چشمانت را به اشك مي نشاند.
داغ دل است كه باران مي طلبد.
همين
با اجازه عزيزی که هم چون قاصدک با باد می آيد و با باران می رود.
No comments:
Post a Comment