يه تصويری هست از خندهء عسل توی ذهن من که از دی روز ولم نمی کنه.
تصوير لب بالاش. که يه کم جمع می شه. نازک نازک. واییی
از بچگی همين جوری بوده. تنها کسی که صورتش عين بچگی ساده و با صفا مونده. انقدر .که ماهه. هيچ بچه ای رو توی عمرم انقدر دوست نداشتم. و ندارم می دونم. کاش الان خنده اش جلوی چشمم بود با اون صدای مهربونش. .
هر جايی خوش و خرم.
دلم برای خنده هات تنگ شده.
No comments:
Post a Comment