January 31, 2007

قتل عام

خانه ای روستایی بود شبیه فیلم های شرقی. اروپای شرقی. اما ساکنینش فارسی حرف می زدند و من شاهد ماجرا بودم.
به زور می خواست عروسی کند. پسر خود شیطان بود و پدر ناراضی. پدر خواست آیه ای از قران بخواند و پسر نمی گذاشت کلمهء آخر را بخواند انگار که طلمسش با آن باطل می شد.
صحنهء بعد صحنهء قتل عام خروس ها بود توسط دختر . یک سری مفتول فولادی دستش بود . سر مفتول را خم می کرد و به سوی خروس ها نشانه می رفت. میله را می کشید و گردن خروس کج می شد. انگار که این گونه اعتراض خود را نشان می داد.
من شاهد این قتل عام بودم. خواهرش فریادزنان آمد که برادر کوچکتر در راه مرده. خفه شده بود و اعضای خانواده تک به تک می افتادند روی زمین و گلویشان را می گرفتند. می مردند. به دنبال آن کلمه بودم در خواب که بگویم. شاید طلسم باطل شود. دختر عجیب سنگدل بود. فقط نگاه می کرد. از ترس قالب تهی کردم. از خواب پریدم ولی مطمئن بودم که نصف جانم از پاهایم در رفته است. تا خود صبح پاهایم تکان نمی خورد. جان نداشت. هنوز هم سنگین هستند پاهایم.

4 comments:

Anonymous said...

اینا همه ماده های خام یه فیلمنامه برای یه فیلم مشتی اند سال دیگه جایزه های فیلم فجر رو درو می کنیم
فقط کمی بسط نیاز داره اسمش رو هم میگذاریم "طلسم عدالت"خوب؟
منتظرم تا چای باشه و تو و سیگار 57
حاضری؟
جایزه اش هم بعد از خرید یه خونه ی بدون خوابه!!! صرف
آموزش ماهیگیری میکنیم

Anonymous said...

. . . . !

Anonymous said...

این خوابت درجه آر میگیره ، خیلی بشدت خفن و خشنه !البته من خوابهایی بمراتب خشن تر و خفن تر دیدم ، که اصلا قابل پخش نیست

Myself said...

shahrzad moraaghebe khodet baash lotfan