قدم که برمی داشت، باد در موهايش می پيچيد. موهايی که روی شانه ها ريخته بود. صافِ صاف.
فقط يک دوربين می خواستم تا اين رهايی را ثبت کنم. اگر بشود ثبت کرد.
گم شده بودم در حرکت عجيب موهايش که بر شانه هايش ريخته بود و تکان می خورد.
ميدانِ ونک، ضلع جنوبِ شرقی.
پسری با موهای بلند
من: در حال عبور از خط کشی عابر..
پسر در پياده رو
من فقط از پشت موهايش را ديدم.
No comments:
Post a Comment