روبه روی پنجره می نشینی
پرده را که کنار بزنی
چیزی جز دیوار چشمانت را نوازش نمی کند
نور نیست
روز نیست
هر چه هست سیاهی است و سیاهی
خورشید هم دروغ گوی بزرگی از آب درآمد
این همه را باور نکن
پرده را که کنار بزنی
هیچ منتظر است
پرده را که کنار بزنی
چیزی جز دیوار چشمانت را نوازش نمی کند
نور نیست
روز نیست
هر چه هست سیاهی است و سیاهی
خورشید هم دروغ گوی بزرگی از آب درآمد
این همه را باور نکن
پرده را که کنار بزنی
هیچ منتظر است
6 comments:
چرا اين حس تلخ؟
روز نیست، نور نیست....شب همیشه دلگیره......بعد از شب روز میاد...صبر داشته باش
.روبروی آینه بشین
پرده کدر جلوی چشماتو کنار بزن
یه کم بیشتر
چراچیزی رو که ما می بینیم تو نمی بینی
بیشتر دقت کن
چیزی که از ته اون چشمادیده میشه
واسه روشن کردن یه دنیا بسه
پس چرا تو نمی بینی
یه کم بیشتر دقت کن
منتظر باشد هيچ باشد
هيچ هم هست وقتي تو ميبيني كه در پس
پرده در انتظار است
ما دلتنگ
ما منتظر
ما زنداني ديوارها و پرده هاي بافته از تارو پود ذهن
كي رها ؟
كي شاد؟
كي از بازي سايه و نور سرشار؟
http://www.pinocchiocircle.blogfa.com/
منتظر دیدارتان هستیم
با احترام
تصوير اين ديوار سفيد اكنون چه دلازارترين شد دلازارترين
Post a Comment