November 7, 2006

هنر مسیح!

با سیاست کاری ندارم و چیزی هم از سیاست نمی دانم . اما از این گونه جمله ها حالم به هم می خورد، دقت کنید:
"گفتار و رفتار این نایب رییس شهرستانی پارلمان ایران" اگر این جمله با نیت خاصی نوشته شده و حرفه ای گری در آن دخیل است باز هم چیزی از نفرت من به این لگد کردن های حرفه ای کم نمی شود.
خانم علی نژاد حیف است که این گونه بنویسید، وقتی می توانید بهتر از این ها بنویسید. نژاد و قوم و محل سکونت چیزهای خوبی برای مانور دادن نیستند.
(در ضمن یادم نمی رود وقتی از آقای رییس جمهور خواستید که با یک خبرنگار داخلی مناظره داشته باشد و چه مطلب خوبی نوشته بودید)

12 comments:

Anonymous said...

درود شهرزاد عزیز:
حق با توست کاملا .من نیز همیشه از این طرز برخوردها آشفته می شوم...
نگاه نکته بینت را هزارباره پاس می دارم....
کاش تکرار نشود دیگر....

shadidan said...

جالب است که نیـّتِ گوینده برایتان مهم است: ما به نیـّت‌اش (که به خودش مربوط است) دسترس نداریم. تصورِ من این است که در فارسیِ روزمره‌ی ما "شهرستانی" یعنی کسی که اهلِ جایی غیر از تهران است و "شهرستان" نامِ عامی است برای هر شهری غیر از تهران—مثلاً از هم‌کلاسی‌های دانشگاه‌ام زیاد می‌شنیدم که برای تعطیلاتِ عید می‌روند "شهرستان". ممکن است اعتراض کنید که چرا تهران باید آن‌قدر ویژه تلقی شود که برای مفهومِ "غیر از تهران" اصطلاحی وجود داشته باشد، اما به نظرم این موضوع، به فرض هم که ناخوشایند باشد، گناهِ خانمِ علی‌نژاد نیست.

غیر از اینها، اعتراض‌تان مرا—از جهاتی— به یادِ اعتراض به کاریکاتورِ مانا نیستانی می‌اندازد. فرق‌اش این است که دامنه‌اش می‌تواند وسیع‌تر باشد، متأسفانه.

blog said...

برای شدیدا
دقیقا این جا نیت گوینده و معنی که پشت این کلمه خوابیده کار داشتم. به اواخر متن خانم مسیح دقت کنین. اگر شهرستانی بودن این آقا برایشان مهم نبود چرا در چنین متنی که لزومی به کاربرد چنین کلمه ای در آن احساس نمی شود روی کلمه تاکید می کنند؟
اگر مطالب قبلی ام را خوانده باشید دیده اید که با جنجال بر سر آن کارکاتور مخالف بودم ولی قکر می کنم که این کار خانم مسیح درست نبوده و نیت پشت آن را دوست ندارم.
همین

shadidan said...

در موردِ نیـّت: نیـّتِ گوینده یا نویسنده ربطی به مخاطب‌اش ندارد—حرف را باید بررسی کرد، نه نیـّت را (حتی اگر می‌شد به نیـّت هم دسترس داشت). در موردِ معنا (که علی‌القاعده مستقل از نیـّت است): شهرستانی خطاب کردنِ کسی مثلِ این است که مرد یا چهل‌وسه‌ساله یا کرمانی یا اصول‌گرا خطاب‌اش کنیم؛ توهین‌آمیز نیست.

Anonymous said...

نمی‌دانم اسمش سليقه‌ی شخصی است يا چيز ديگر. فقط اين‌که چيزی که من از حرفه‌ای بودن می‌شناسم کمی فرق دارد با اين نوشته‌ی خاص از مسيح. فکر می‌کنم با آوردنِ چنين صفت‌هايی کلاسِ مطلبِ منطقی کم می‌شود. شايد خوب باشد متن را بدون اين صفت «شهرستانی» بخوانيم و بعد حرف بزنيم. سؤال اين‌جاست که «شهرستانی» چه اطلاعاتی را به خواننده منتقل می‌کند؟ و البته که استفاده از اين صفت خواستِ نويسنده بوده و من و شما فقط می‌توانيم بگوييم از آن خوشمان آمده يا نه و دليل‌مان چيست.

Anonymous said...

چه اطلاعاتی را به خواننده منتقل می کند؟ این را که طرف نماینده ی تهران نیست--و این، وقتی که بیش از ده درصد نمایندگان از تهران اند، کاملاً غیربدیهی است.

قبول ندارم که متن خبر لازم است مینیمال باشد.

Anonymous said...

«شهرستانی» مشخص نمی‌کند کدام شهرستان به جز تهران. اين صفت ارزش خبری (و اين يک ترم مهم است در روزنامه‌نگاری و افراد چند سال درس می‌خوانند برای تشخيص اين ارزش‌های خبری) ندارد و بارِ معنايیِ ديگری دارد به لحاظ خبری. در متون ديگر و جای ديگر جز روزنامه‌ها حرفِ شما درست است اما هزار تا خبر و مقاله‌ی ديگر –نه لزوماً مینیمال-- در روز می‌توانيد ببينيد که بعد از نامِ افراد از بدلی استفاده شده که می‌گويد نماينده‌ی کدام شهرستان يا اهلِ کدام شهرستان هستند (مثلاً رضا طلايی‌نيک، نماينده‌ی بهار و کبودرآهنگ). به نظرم می‌آيد که حرفه‌ای اين باشد.

Anonymous said...

آیا موضوع بحث (اهمیت داشتن یا نداشتن نیّت، و توهین آمیز بودن یا نبودن "شهرستانی" در متن خبر) عوض شده است؟

به هر حال، به کار بردن این صفت حتماً اطلاع دهنده هست؛ حرف شما شاید این باشد که می شود لغت دیگری به کار برد که اطلاع بیشتری بدهد. و این را در مورد هر واژه ای می شود گفت: مثلاً، با دید حداکثری، حتی "نماینده ی شیراز" هم خوب نیست چرا که می شود مثلاً گفت "نماینده ی اول شیراز".

غیر از این، توجه کنید که مرسوم نیست بگویند "نایب رئیس مجلس که نماینده ی کرمان است"، و اصولاً--خوب یا بد--معمولاً نمی گویند که نایب رئیس از کجا است؛ در این سیاق، وصف "شهرستانی" کاملاً اطلاع دهنده است.

blog said...

بی نام عزیز بعضی نکات را باید از خود خانم مسیح پرسید.
این صفت به این صورت اطلاع دهنده نیست،اما به صورتی که پرستو مثال آورده چرا
و اگر مرسوم نیست
که بگویند "نایب رئیس مجلس که نماینده ی کرمان است"، پس لزومی به گفتن شهرستانی بودن یا نبودن هم نیست.
و این که اصلا در این متن این گزاره چه اطلاعی به خواننده اضافه می کند؟
چه چیزی که بتوان دست راستی بودن زیادی این آقای باهنر یا پشت کردن اش به کسی که تا دی روز با او هم کاسه بود را فهمید؟

Anonymous said...

قد کوتاه بودن هم صرفا یک ویژگی یه.اما اگه به جای نمایندهتهران بگیم نماینده قد کوتاه تهران،فرم گفتار کمی تمسخر آمیز نمی شه؟

Anonymous said...

معذرت می‌خوام اگر فکر کرده‌ايد واردِ بحث شما شده‌ام و منحرفش کرده‌ام. راستش می‌خواستم نظرم را درباره‌ی نوشته‌ی مسيح بنويسم، که همان است که شهرزاد ابتدای نوشته‌اش آورده. اين‌که اين کار حرفه‌ای‌گری نيست برخلاف چيزی که ممکن است ابتدا به نظر آيد و مرعوب‌کننده باشد. به کار بردنِ صفتِ شهرستانی در آن متن و به آن شکل برای من مثلِ اين می‌ماند که جمله‌ای که حرصم داده از کسی نقل کنم و با لب‌ولوچه‌ی کج ادای طرف را دربياورم! به نظرم می‌آيد که اين کار اصلاً (روزنامه‌نگاری) حرفه‌ای‌ نباشد. و البته که نظر من است. درباره‌ی بحث نيت با شديداً کاملاً موافقم.
و همان‌طور که شهرزاد گفته، همان‌قدر که مرسوم نيست بگويند نايب رئيسِ کرمانیِ مجلس، مرسوم هم نيست بگويند نايب‌رئيسِ شهرستانیِ مجلس. و اگر قرار به اطلاع‌رسانی باشد، اولی به نظر کامل‌تر می‌آيد.

Anonymous said...

برای یاسی:

یک مشکل صفت قدکوتاه این است که ملاک مشخصی برای به کار بردن اش وجود ندارد (برخلاف اینکه مثلاً بگوییم 153سانتیمتری). تازه، قد نماینده ظاهراً ربطی به کارهایش در مجلس ندارد--با فرض مبهم نبودن "قدکوتاه"، اگر وضعیتی پیش بیاید که قد نمایندگان ربطی به کارشان و موضع شان پیدا کند من مشکلی نمی بینم که کسی این صفت را در متن خبری به کار برد.

اینکه کسی نماینده ی کجا است ربط دارد، یا می تواند ربط داشته باشد. صفت شهرستانی البته نمی گوید که طرف اهل کجا است (بلکه می گوید اهل کجا نیست)، اما این صفت به هر حال دارد اطلاعی می دهد. (مثلاً می شود به این فکر کرد که در طرح تحقیق و تفحص از شهرداری تهران، شاید دقیقاً تقابل شهرستانی/تهرانی بودن است که برای بعضی ممکن است از جنبه ی خبری مهم باشد. حالا امیدوارم این مثال محل مناقشه نشود، و امیدوارم به قیدهای محتاطانه ام توجه کنید.)


شهرزاد عزیز، تو را جدی خواهم گرفت و فرض خواهم کرد که حرف مرا با دقت خوانده ای؛ حرف ام را تکرار نمی کنم.

موفق باشی.