شعری از مرحوم بیژن نجدی
با سوراخ های میخ در کف دست
نشان چهار دندان بر گونه هایشان
هفت زخم در کف پا
انسان معاصر من
بر صندلی نشسته، به خیابان می نگرد
پس سیاه پوست می شوی
هنگام که می نگری بر خویش
در آفتاب تاریک درون طشت
سرخ پوست هستی
هنگام که می درد از هم
گوشت تنت بر خاک
زردپوست خواهی شد
در خاک سپاری خویش
آن گاه
چیزی سفید نیست
مگر استخوان تو.
1 comment:
کلمه مرحوم واسه نویسنده ها و هنرمندا و کلا کسایی که یه چیز ماندگار رو به ارث می ذارن یه کم یه جوریه... چون تداعی کننده فقدانیه که سنخیتی نداره با حضور قاطعشون که جاریه توی آثارشون و نهادینه شده توی ما...پ
پ.ن. شخصا تا حالا نشنیدم کسی بگه مرحوم حافظ یا مرحوم شاملو یا مرحوم ممیز یا...پ
Post a Comment