November 17, 2006

انسان معاصر

شعری از مرحوم بیژن نجدی

با سوراخ های میخ در کف دست
نشان چهار دندان بر گونه هایشان
هفت زخم در کف پا
انسان معاصر من
بر صندلی نشسته، به خیابان می نگرد
پس سیاه پوست می شوی
هنگام که می نگری بر خویش
در آفتاب تاریک درون طشت
سرخ پوست هستی
هنگام که می درد از هم
گوشت تنت بر خاک
زردپوست خواهی شد
در خاک سپاری خویش
آن گاه
چیزی سفید نیست
مگر استخوان تو.

1 comment:

Anonymous said...

کلمه مرحوم واسه نویسنده ها و هنرمندا و کلا کسایی که یه چیز ماندگار رو به ارث می ذارن یه کم یه جوریه... چون تداعی کننده فقدانیه که سنخیتی نداره با حضور قاطعشون که جاریه توی آثارشون و نهادینه شده توی ما...پ

پ.ن. شخصا تا حالا نشنیدم کسی بگه مرحوم حافظ یا مرحوم شاملو یا مرحوم ممیز یا...پ