February 7, 2002


به ظاهر کاری ندارد, دوباره می تواند راه برود, حرف بزند, فکر کند.شايد حتی به نظر بيايد که همهء اين کارها را انجام می دهد, گاهی لب خند هم می زند, می خندد, قهقهه. امّا يک امّای بزرگ اين وسط هست که هيچ کس نمی داند چيست, يک امّا, يک معّما, يک حتی نمی داند که چه! چون به واقع نمی تواند فکر بکند, نمی تواند تصميم بگيرد

No comments: