June 27, 2002

ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ريخت بی گل رويت بهار عمر
از ديده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
اين يک دو دم که مهلت ديدار ممکن است
درياب کار ما که نه پيداست کار عمر
تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد
هشيار گرد هان که گذشت اختيار عمر
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بی چاره دل که هيچ نديد از گذار عمر
انديشه از محيط فنا نيست هر که را
بر نقطهء دهان تو باشد مدار عمر
در هر طرف ز خيل حوادث کمين گهيست
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر
بی عمر زنده ام من و اين بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر
حافظ سخن بگوی که بر صفحهء جهان
اين نقش ماند از قلمت يادگار عمر



No comments: