تنفر
تا به حال نمی دونست که خودکشی کرده. تا حالا نمی دونست!
ولی اون ديده بود؛
خودشو کشته بود، بعد يکی که هميشه اذيتش می کرده اومده بالا سرش. اومده درِ اتاق رو از پشت بسته و انقدر بهش دوا داده تا خودکشی نشده!
چرا يکی که هميشه اذيتش می کرد، اين کارو کرده بود؟ دوباره با اذيت. توی اتاق زندانيش کرده بوده. اذيـت. بچه هاش گريه می کردن.اذيت.
No comments:
Post a Comment