July 14, 2002

تبخير
بخار می شود هر چه هست، پوست خشک شده، رگ ها خالی و تَرک.
آب نيست.
بخار شده هر چه هيدروژن، هيدروژن، اکسيژن است.
چشم ها زده بيرون، از پشت عينک هم پيداست که مويرگ ها ترکيده و مردمک چون شيشهء خُرد شده.
انگشت ها درازتر از معمول، آويزان، به مويرگی بند، پوستی نيست که ترک خورده؛ استخوان ها خُرد، آب که نباشد تَرک تَرک می شود پوست.
انگشت ها آويزان، خودکار می افتد از دست

No comments: