July 28, 2002

حالا می شه هی مرور کرد اين همه مدت رو.
صبوری رو وقتی شيشه های دلستر رو از علی آقا می گرفتم و بع،د شکستن اين شيشه ها ترميم می کرد ذهن خستهء منو.
سفر رو و بداخلاقی های منو
خريدن ها. ديدن ها
همه چی رو.
امروز صبح می خواستم زنگ بزنم. يادم اومد که نمی شه زنگ زد.
...
می شه؟

No comments: