در حضور ديگران
کتمان می کنم که تو محبوب منی
و در اعماق جان خود
شرمسار ِ اين دروغ ِ عظيمَم .
می گويم ميان ما چيزی نبوده است ،
تا از جنجال ها رهايی يابم !
شايعات آن عشق شيرين را تکذيب می کنم
و تاريخ زيبای خود را فرو می ريزم .
احمقانه می گويم بی گناهم
جسم را می کُشم و به کاهنی بدل می شوم .
از بهشت چشمانت می گريزم .
نقش دلقکی را بازی می کنم - عشق من -
و اين بازی را می بازم
و باز می گردم .
چرا که شب
- حتا اگر بخواهد -
نمی تواند ستاره هايش را انکار کند
و دريا
- حتا اگر بخواهد -
کشتی هايش را ... .
" نزار قبانی "
اين را از آيدا به قرض گرفته ام که....
No comments:
Post a Comment