يِهو ذهنم رو پر کرد. فقط دوروز مونده تا اون روز که من اولش بی خبر بودم. فقط دو روز مونده تا اون روزهايی که فقط بوديم، برای اين که فکرمون بود. دو روز تا روزهايی که همش نگران اين و اونی بوديم که فقط می دونستيم شکل ماهان بی اين که حتی از ما باشن!
دو روز تا روزهايی که سنگ
تا شيشه
تا دل
تا خردل
تا سرفه تا صبح
تا نگرانی تا کلانتری تا اسم
تا سايه
تا شمع
تا آنتن های خراب.......
دو روز تا روزهايی که هنوز هم هستند حتی اگه ديگه پيرهن عثمان....
راستی اون نواره کجاست؟
No comments:
Post a Comment