می خوام رکورد بزنم. حالا هر جوری که بشه.. می دونی هی می گی اما نمی دونی که من چی کار می تونم بکنم!
دی روز رفته بودم پاتوق. جات خالی بود. جای خيلی يایِ ديگه هم. حسين آقا خودشم نبود. نمی دونم چرا. نون سيردار هم خوردم. تازه يکی هم اومد که فکر کنم يه روز کلی خانومِ مارپل بازی درآورده بود. ولی خوب معلومه خورده بود به ديوار. قبلش رفتم يه مداد غولی سبز برای غولی خريدم می خوام بدم دوستم ببره برای غولی. به ماموتم زنگ زدم رفتيم فيلم ديديم اصلا هم جالب نبود اسمش هم بودClient.
راجع بهش هم نمی خوام هيچی بنويسم. حالا بايد هی دنبال هوتن بگردم. دی شب خوابم نمی برد. يه ساعت تلفنی حرف زدم. کتاب خوندم. ... صبح هم دير بيدار شدم. چن وقته يه ساعتای عجيب غريبی تلفنيا موبايل زنک می زنه. اون ور خط هم کسی نيست. به گمونم يکی از اون دنياست.
راستی يه CDدسته منه که صاحبش نمی ياد دنبالش. مال درسش ها. کلی هم براش آفلاين و ميل زدم..
پيش نهاد شد که برای فيلم ها و کتاب ها ايندکس بذارم. حالا منِ تنبل چی کار کنم؟ فهميدم اين کارو به مناقصه می ذارم. چه طور وقتی مزايده بود همه شرکت کردن!
آی ايها الناس من تهيه ايندکس برای صفحات جادو و کتابخونه رو به مناقصه می ذارم. لطفا سليقه های مرا هم دخيل کنيد.
فکر کنم کار یرو که می خواستم کردم. رکورد زدم. ديگه نمی تونی بگی می نی ماليست!
اصلا هم کوتاه نيست. کلی هم اراجيف نوشتم.
ديدی بلد نيستم طولانی بنويسم. تازه طولانی نوشتن مساوی است با چرنديات.....
No comments:
Post a Comment