August 28, 2002

وقتی مترسک باشی. هيچ پرنده ای روی دست هايت نمی نشيند. هيچ رهگذری سايه ات را جان پناهش از گرما نمی داند. هيچ ابری نمی بارد تا کمی از عطش تو بکاهد.
و حتی آن قدر خالی هستی که خودت چيزی پيدا نمی کنی که ....

No comments: