December 14, 2001

" برای اين که بتونی بفهمی چه خبره, بايد اول اون کتاب قديمی جلد قهوه ای رو, آره همون که روی آلبوم های اون طرفی يه بخونی, همه اش رو هم اگه نخوندی حتما بايد سه فصل آخر رو بخونی. بعد,.. صب کن دارم بهت می گم اون يادداشت های ده سال پيش, مربوط به آقا بزرگ ذو می خونی, وتی همه رو خوندی بهم بگو سه تا نوار کاست بهت بدم-شرط داره ها- به شرطی که مواظبشون باشی؛ نه اصلا بهتره, سه تا نوار بياری برات کپی کنم, اون وقت مال خودته و می تونی هی گوش کنی, آخه خيلی قديمی ان و بايد خوب گوش کنی تا بفهمی, يه فيلم هم هست که چن سال پيش خودم گرفتم و همهء اينا رو توش آوردم؛ اون رو هم که ديدی ديگه می تونی بفهمی کی بود. نه! بفهمی که اون کتاب 958 صفحه ای که سه بار چاپ شده بود و هر کدوم رو که می خوندی نگار يه کتاب ديگه اس, بعد بفهمی که خورخه رفته بود پيشش و همهء زندگی شو از سير تا پياز, نه صبر کن ببينم اصلا قرار نبود من اينا رو بگم, هر وقت همهء اينا رو خوندی و شنيدی و ديدی بيا تا با هم اون آلبوم ها رو نيگا کنيم.
آلبوم عکسارو می گم."

No comments: