يکی از نکات اين سفر القابی بود که مردم محلی به ما می دادن يا از دور که می ديدن مثلا می گفتن اينا خارجی ان؟ هِلو! هاواريو!(با لهجه بخوانيد!) ولی سه تاش ز همه جالب تر بود که براتون می گم. صبح زود بيدار (8!) بيدار شديم و راه افتاديم بريم طرف گرگان. سوار يه مينی بوس شديم. وقتی داشتيم پياده می شديم. يکی داشت می پرسيد اينا سفيرن؟ فکرشو بکنيد 5 تا سفير که از يه مينی بوس بين راهی پياده می شن با کوله پشتی هايی به پشتشون ! آخه يکی نيست بگه لابد ما سفير بورکينافاسو بوديم نه اصلا سفير ايران در ايران!...
توی آشوراده هم يکی گفته بود اينا ژاپنی هستن که يکی ديگه گفته بود نه استراليايی هستن فکر کنم!!!!!!!!!!! کجای ما به اونا می خورد من که نفهميدم.
ولی با همه کوتاهی سفر خيلی خوبی بود.
شايد دوباره براتون ازش بگم. ولی حتما تا اين جا فهميدين که من تعريف کنندهء خوبی نيستم!!!!
No comments:
Post a Comment