December 13, 2001

نامه ای از دوستی داشتم که زهرمار می خورد بل که خوب شه! نامه ای داشتم از دوستی که بهترين دوستش وينستون ئه ولی فعلا نمی تونه بهش سر بزنه چون بايد زهر مار بخوره. نامه ای داشتم از دوستی که دوست بود, دوست هست و فکر می کنم دوست می مونه. نامه ای از دوستی که سياه می پوشه اغلب ولی رنگ های ديگه رو هم دوس داره زرد, سبز,...
من دوستم رو دوست دارم و 2آ می کنم حالش خوب شه تا زهرمار نخوره. تا بتونه با من بيشتر حرف بزنه.
سلام دوست من!
آدما چه زود اهلی می شن!
ولی کيه که قدرشو بدونه!!
سلام دوست من...


"زهرمار: نوعی آب پرتقال که در اثر کثرت استعمال چنين ناميده می شود."

No comments: