پراکنده هاش که فکر می کرد توی خاک گم شده زير شيروونی بود.نردبون رو تکيه داد به ديوار, می خواست بره اون بالا و اونا رو بياره. شايد هم باهاشون حرف بزنه -فقط حرف- ولی شازده کوچولو اين پايين بود و ديگه فکر می کنه که بالا رفتن سخته! يا نه سخت نيست . اما؛ کسی خيلی دوست نداره اون بره بالا. کسی جوابشو نمی ده. جواب شازده کوچولو رو.
يه زير شيروونی اون ورا نديدين؟؟
No comments:
Post a Comment