December 15, 2001

بعد از افطار توی فکر کنم برنامهء نوجوانان بود. يه برنامهء خيلی جالبی گذاشت. از سيمای لاريجانی بعيد بود. فکر کنم از دستشون در رفته بود. تلفيقی بود از موسيقی سنتی و تصوير. تصوير پنبه زنان, نخ ريسی, فرش بافی و شما اگر نديده باشيد نمی دانيد چه چيز را از دست داده ايد. واقعا حيرت انگيز بود هم آهنگی موسيقی و تصوير. وه که چه عظمتی دارد اين موسيقی و ...
حيف که اسم فيلم را نديدم. اسم کارگردان را هم با اين که کلی تکرار کردم الان يادم نيست. فقط می دونم که اسمش شايد محمود بود و اگه اول اسم و فاميلی اش را به هم می چسباندی کلمهء "مزن" در می اومد.

راستی تا حالا اين بازی رو با اول اسم و فاميلتون کردين: اولشون رو به هم بچسبونيد ببينيد معنی می ده يا نه؟
مثلا من می شم: شعف! چه قدر هم بهم می ياد!!
ِيا حسين درخشان: حد! حالا کی حدش می رسه ...
ناصر عزتی: نع!
مرجان عالمی:مع
ابراهيم نبوی:ان(شرمنده تقصير خودشه شايد هم پدرش!)
هر کی دوست داشت می تونه اين بازی رو بکنه. يادتون باشه فقط يه بازيه ولی من ايمان دارم که خيلی رو آدما تاثير داره. روی ناخودآگاهشون هر چند خودشون ندونن. همون طور که اسم هر شخص کلی روی روحيهء اون آدم تاثير داره....

No comments: