November 29, 2001

ايده رو حال می کنين؟ يه بابايی رفته يه جواهرفروشی معتبر, 5ميليون بيعانه داده و سفارش 60ميليون جواهر داده. شماره حساب خواسته تا صبح روز تحويل بقيهء پول رو واريز کنه و يه ساعت بعدش بياد جواهرات رو ببره. صبح اون روز هم رفته جواهر فروشی, آقای جواهرات چی هم حسابش رو چک کرده ديده پول توی حسابشه. کلی عزت و احترام و تحويل جواهرات.
تا اين جای کار هيچ چيز عجيبی نيست. حتی شايد به نظر مسخره اس که دارم تعريف می کنم. ولی به ادامه داستان توجه کنين. لطفا!
يه ساعت بعد پليس جواهر فروشی رو به جرم آدم ربايی دست گير می کنه!! حال کردين؟ راستشو بگين .
ولی يه وقت فکر نکنين يه فيلم پليسی براتون تعريف کردم ها! اين داستان توی همين تهران خودمون-خودشون- اتفاق افتاده.
بعله آقا دزده حساب جواهرفروشی رو به .........
باز می گم عجب ايده ای بودها. کاش به ذهن من رسيده بود؛ شايد تا حالا منم پول دار شده بودم.
ايده های دست اول را با به ترين شرايط خريداريم.

No comments: