November 17, 2001

من که نتونستم دوست ايرلندی م رو ببينم, ولی دوستم بالاخره تونسته بود ببينتش. ولی آقا حرص خوردم, حرص خوردم از اين که تو هيچ کاری هيچ وقت تموم کننده نداشتيم و نداريم. هر کاری که فکرش رو بکنين. فوتبال. سياست. اقتصاد.دزدی.اصلاحات. خلاصه اگه دو تا گل می زدن چی می شد؟ يا اگه با اين تصور که می بازيم نمی رفتن ايرلند چی می شد؟ اصلا بگذريم. حالا حتما مفسرهای فوتبال مون می گن چهار سال فرصت داريم. ما که اصلا رو نداريم!!!!

No comments: