November 28, 2001

"اميلی نشسته بود رو به روی دوستش و بهش توضيح می داد که چه جوری با نيک شنا شده؛
راجع به همهء جزئيات و شب اولی که با هم آشنا شدن, البته اميلی می گفت که اين اون بود که رفته بود سراغ نيک, چرا که فکر می کرد شايد از اون خوشش بياد.
کنجکاو شده بودم و به حرفاشون گوش می کرد.
E: خيلی مهربونه
: گفتی اسمش چی بود؟
E: نيک
: کجا ديديش؟
E: توی يکی از Chatroomهای Yahoo!
!!"

No comments: