November 28, 2001

دلم می خواد راجع به آق صفا يک کمی براتون حرف بزنم. آق صفا با من زندگی می کنه. خيلی خوش اخلاق و خنده رو برعکس من. نمی دونم چه جوری تحمل می کنه منو ولی می دونم که دوستم داره. چون چن بار شده که بچه ها خواستن ببرنش مهمونی يا مسافرت ولی اون بداخلاقی کرده و نرفته. روزهايی که من می رم سر کار, اون خونه اس. برای خودش کتاب می خونه. گلا رو آب می ده و ... . اون اول ها وقتی می رفتم بيرون دلش می خواست باهام بياد من هم با خودم می بردمش؛ ولی به مرور از کثيفی هوا شاکی شد و ترجيح داد خونه بمونه. حالا من و اون دوست های خوبی برای هم هستيم.
می دونين با اين که آق صفا فقط نه(9) ماهه که با من زندگی می کنه ولی خيلی با هم خوبيم. نرگس اونو ديده بود و فهميده بود که مال منه. يعنی دوست منه...
اگه خواستين بعدا ازش بيش تر براتون می گم.

No comments: