November 24, 2001

ديگه حالم داره از خودم به هم می خوره؟ آخه برای چی اسم ما ها رو گذاشته اشرف مخلوقات! برای اين که حتی به هم نوع خودمون هم رحم نمی کنيم؟ برای اين که اگه لازم باشه يا بيش تر وقت ها اگه لازم هم نباشه می کشيم فقط به خاطر خشونتی که هست! به خاطر چی؟
فکر کنم دارم ديوونه می شم, نه اين که نباشم, هستم ولی دارم از يه نوع ديگه ديوونه می شم! از نوعی که همه جا جنگ ئه و آدما ! جالبه آدما ........ يکی به من بگه, چرا اين جوريه؟ يکی به من بگه چرا هميشه --------
چرا نمی تونيم مهربوونی هامونو هديه بديم ولی گلوله , خشونت تا دلت بخواد.
فيلم گل های هريسون رو ديدم! اين يکی رو ديگه همه تون می تونين تو سينما ببينين!
زندگی, جنگ و ديگر هيچ!
نمی شه به جای اين جمله يه چيز ديگه جای گزين کرد؟؟

No comments: